restore
restore - بازگرداندن
verb - فعل
UK :
US :
مرمت
مرمت کننده
برای بازگرداندن چیزی به حالت یا وضعیت قبلی
برای بازگرداندن احساس مثبتی که یک فرد یا گروهی از مردم قبلاً احساس می کردند
to repair an old building piece of furniture or painting etc so that it is in its original condition
برای تعمیر یک ساختمان قدیمی، یک قطعه مبلمان، یا نقاشی و غیره به طوری که در شرایط اولیه خود باشد
به کسی چیزی را که گم شده یا از او گرفته شده پس دادن
برای بازگرداندن قانون، مالیات، حق و غیره
برای اینکه چیزی به سطح یا شرایط قبلی خود بازگردد
ایجاد موقعیت یا احساس دوباره
پس دادن چیزی، به ویژه پولی که بدهکار است
برگرداندن چیزی یا کسی به وضعیت یا موقعیت خوب قبلی
If you restore a quality or ability that someone has not had for a long time you make it possible for them to have that quality or ability again
اگر کیفیت یا توانایی را بازیابی کنید که کسی برای مدت طولانی نداشته است، این امکان را برای او ایجاد میکنید که دوباره آن کیفیت یا توانایی را داشته باشد.
به کار بردن چیزی که برای مدتی غایب بوده است
پس دادن چیزی که گم شده یا دزدیده شده است به شخصی که به او تعلق دارد
to return something or someone to an earlier condition or position or to bring something back into existence
برگرداندن چیزی یا کسی به وضعیت یا موقعیت قبلی، یا به وجود آوردن چیزی
برگرداندن چیزی به وضعیت یا موقعیت خوب قبلی
to make it possible for someone to have a quality or ability again that they have not had for a long time
این امکان را برای کسی فراهم می کند که دوباره کیفیت یا توانایی هایی را داشته باشد که برای مدت طولانی نداشته است
to give something that has been lost or taken, or money that is owed, back to the person it belongs to
دادن چیزی که گم شده یا گرفته شده یا پولی که بدهکار است را به شخصی که متعلق به اوست بازگرداند
محدودیت های قبلی در مبادله ارز اکنون بازگردانده شده است.
او تقریباً سه سال را صرف بازسازی یک رولز رویس 1922 کرد.
ساختمان پس از آتش سوزی با دقت بازسازی شده است.
برق در ساعت 5:21 دوباره برقرار شد. لافاور گفت.
She's restoring her grandmother's antique dresser.
او در حال ترمیم کمد عتیقه مادربزرگش است.
مبالغ اندکی پول، اما امیدی که آنها می توانند بازگردانند قیمتی ندارد.
این شرکت برق همچنان در حال کار برای بازگرداندن منابع برق در مناطق روستایی است.
Surgeons at nearby Stoke Mandeville Hospital were able to put it back on and have restored some movement.
جراحان بیمارستان استوک ماندویل در همان نزدیکی توانستند آن را دوباره برگردانند و مقداری حرکت را بازیابی کردند.
The amount used to restore the income account is, however no longer the same item as the income originally borrowed.
با این حال، مبلغی که برای بازگرداندن حساب درآمد استفاده میشود، دیگر همان موردی نیست که درآمد اولیه وام گرفته شده است.
کارشناسان همچنان در حال کار برای بازسازی این نقاشی هستند.
You can also create one of these compressed archives that can be moved to another computer and restored there.
همچنین می توانید یکی از این آرشیوهای فشرده را ایجاد کنید که می تواند به رایانه دیگری منتقل شود و در آنجا بازیابی شود.
پس از چندین دهه حکومت استعماری، و سرانجام زمین به صاحبان واقعی خود بازگردانده شد.
امید است که قزل آلای قهوه ای قبل از سال 2000 به Darenth بازگردانده شود.
هدف از این اقدامات بازگرداندن اعتماد عمومی به اقتصاد است.
بعد از شورش ها نظم به سرعت برقرار شد.
چنین مهربانی ایمان شما را به طبیعت انسانی باز می گرداند (= باعث می شود باور کنید که اکثر مردم مهربان هستند).
این عملیات بینایی او را بازگرداند (= او را قادر ساخت که دوباره ببیند).
اکنون آرامش به این منطقه بازگردانده شده است.
او اکنون به طور کامل سلامت خود را بازیابی کرده است.
ما امیدواریم که باغ را به شکوه سابق خود بازگردانیم (= آن را به زیبایی سابق خود تبدیل کنیم).
این کرم ادعا می کند که پوست شما را به حالت جوانی باز می گرداند.
کار او بازسازی نقاشی های قدیمی است.
این خانه با عشق به همان شکلی که در سال 1900 ساخته شده بود بازسازی شده است.
برای احیای سنت های قدیمی
برخی افراد معتقدند که مجازات اعدام باید اعاده شود.
پلیس اکنون این نقاشی را به صاحب واقعی آن بازگردانده است.
اکنون روابط کامل دیپلماتیک برقرار شده است.
نیروها برای برقراری نظم به منطقه اعزام شدند.
ما باید اعتماد عمومی را به صنعت بازگردانیم.
تلاش برای بازگرداندن وضعیت مالی شرکت
او اکنون سلامتی خود را بازیابی کرده بود و آماده بازگشت به کار بود.
ارتش او را به تاج و تخت بازگرداند.
قطار به حالت کامل بازیابی شده است.
فضای داخلی اخیراً به طور گسترده بازسازی شده است.
ساختمان ها اکنون به شکوه سابق خود بازیابی شده اند.
این فیلم به صورت دیجیتالی بازسازی و بازسازی شده است.
نقاشی هایی که به شدت نادیده گرفته شده اند، همه با دقت بازسازی شده اند.
پس از یک هفته در رختخواب، او به طور کامل سلامتی خود را بازیابی کرد (= دوباره احساس سلامتی کرد).
رهبر سابق امروز در اولین انتخابات آزاد به مدت 20 سال به قدرت بازگردانده شد.
پزشکان بینایی او را بازیابی کردند.
The government is trying to restore public confidence in its management of the economy.
دولت در تلاش است تا اعتماد عمومی را به مدیریت خود در اقتصاد بازگرداند.
برخی از مردم موافق بازگرداندن مجازات اعدام برای قاتلان هستند.
این نقاشی به صاحب واقعی خود بازگردانده شد.
خدمه شرکت برق دیروز مشغول کار برای بازگرداندن خدمات برق به خانه های منطقه بودند.
refurbish
مرمت کردن
repair
تعمیر
mend
بهبودی یافتن
reconstruct
بازسازی
rebuild
بازسازی کنید
recondition
توانبخشی
rehabilitate
بازسازی کند
renovate
ثابت
moderniseUK
moderniseUK
مدرنیزاسیون ایالات متحده
modernizeUS
تعمیرات اساسی
overhaul
دوباره تزئین کنید
redecorate
توسعه مجدد
redevelop
اصلاح کردن
remodel
به روز رسانی
revamp
اصیل کردن
update
بهبود می یابند
gentrify
بازسازی کردن
تجدید
refit
ارتقا دهید
refurnish
روتوش
renew
دوباره نصب کنید
upgrade
درست کردن
rehab
تجهیز مجدد
retouch
به کد بیاورید
reconstitute
به روز کردن
reerect
re-equip
demolish
تخریب
scrap
باطله
از بین رفتن
ruin
خراب کردن
مرحله
wreck
با خاک یکسان کردن
raze
بولدوزه
bulldoze
درهم کوبیدن
smash
جمع
ساخته نشده
unbuild
از بین بردن
dismantle
صاف کردن
flatten
سرنگون کردن
topple
نابود کردن
annihilate
محو کردن
obliterate
ویران کردن
ravage
هدر
بی توجهی
neglect
ضربه به قطعات
wrack
تکه تکه کردن
منفجر کردن
پایین آوردن
زمین زدن
به ویرانه تبدیل شود