small
small - کم اهمیت
adjective - صفت
UK :
US :
از نظر اندازه یا مقدار زیاد نیست
یک مشکل کوچک، شغل، اشتباه و غیره مهم نیست یا تأثیر زیادی ندارد
یک بچه کوچک جوان است
حروف کوچک به جای A، B، C و غیره حروفی هستند که به شکل a، b، c و غیره هستند
صدای کوچک آرام و ملایم است
از نظر اندازه، مقدار یا اثر بزرگ نیست
small – used about objects, places, and living things. Used especially with other adjectives to show how you feel about someone or something
کوچک - در مورد اشیا، مکان ها و موجودات زنده استفاده می شود. به خصوص با صفت های دیگر برای نشان دادن احساس شما نسبت به کسی یا چیزی استفاده می شود
در مورد قیمت ها، اجاره ها، سطوح یا استانداردها استفاده می شود
کوچک و نه خیلی مهم یا نه چندان قابل توجه
کوچک و مهم نیست یا جدی نیست
small – used about places, buildings etc in which space is used effectively or about phones, cameras, cars etc which are designed to be much smaller than usual
کوچک - برای مکانها، ساختمانها و غیره استفاده میشود که در آنها از فضا به طور موثر استفاده میشود، یا در مورد تلفنها، دوربینها، اتومبیلها و غیره که بسیار کوچکتر از حد معمول طراحی شدهاند.
در مورد اتاق، خانه و غیره که خیلی کوچک است استفاده می شود
used about a space room or vehicle that is too small because people do not have enough room to move around
در مورد فضا، اتاق یا وسیله نقلیه ای استفاده می شود که خیلی کوچک است، زیرا افراد فضای کافی برای جابجایی ندارند
بسیار کوچک - در مورد اشیا، اعداد یا مقادیر استفاده می شود
بسیار کوچک - برای تاکید استفاده می شود
بسیار کوچک و بسیار دشوار برای دیدن یا مشاهده
a miniature camera watch railway etc is made in a very small size. A miniature horse dog etc is bred to be a very small size
یک دوربین مینیاتوری، ساعت، راه آهن و غیره در اندازه بسیار کوچک ساخته شده است. یک اسب مینیاتوری، سگ و غیره به اندازه بسیار کوچک پرورش داده می شود
بسیار کوچک و بدون تجهیزات خاص قابل مشاهده نیست
بسیار کوچک به روشی شگفت آور
خیلی کوچک
بی اهمیت یا آسان برای مقابله
اندازه یا مقدار کمی در مقایسه با آنچه معمولی یا متوسط است
کودک کوچک کودک بسیار کوچکی است که از نوزاد بزرگتر است
محدود به مقدار یک فعالیت
خیلی مهم نیست یا به احتمال زیاد مشکلی ایجاد نمی کند
شرمنده یا ضعیف
حروف کوچک حروف بزرگ نیستند
در اندازه کوچک
وسط کمر
لباس زیر مخصوصاً هنگام شستن یا در شرف شستن
یک شهر کوچک / دهکده / جامعه
تعداد بسیار کمتری از دانش آموزان از آنچه انتظار داشتم قبول شدند.
مقدار کمی / درصد / نمونه
یک گروه/اقلیت کوچک
به دلیل حجم کوچک نمونه، یافته ها را نمی توان تعمیم داد.
They're having a relatively small wedding.
آنها یک عروسی نسبتا کوچک دارند.
آن لباس برای تو خیلی کوچک است.
پنیرها به صورت محلی و فقط در مقیاس کوچک تولید می شوند.
یک قسمت/قطعه/بخش کوچک
یک منطقه / کشور / جزیره کوچک
یک خانه / اتاق / ماشین کوچک
small animals
حیوانات کوچک
یک مرد کوچک
دنیا الان خیلی کوچک به نظر می رسد.
با کمتر از 600 نفر ساکن، برای یک شهر کوچک بود.
با صدایی کوچک (= آرام) گفت: من موافق نیستم.
تی شرت ها در ابعاد کوچک، متوسط و بزرگ عرضه می شوند.
این خیلی بزرگ است - آیا یک کوچک دارید؟
روده کوچک
آنها سه فرزند کوچک دارند.
وقتی کوچیک بودم زیاد سفر می کردیم.
به عنوان یک پسر کوچک بیشتر وقت خود را با پدربزرگ و مادربزرگش گذرانده بود.
من فقط چند تغییر کوچک در گزارش ایجاد کردم.
او متوجه چندین اشتباه کوچک در کار او شد.
Everything had been planned down to the smallest detail.
همه چیز تا ریزترین جزئیات برنامه ریزی شده بود.
این موفقیت کوچکی نبود که او با این معامله موافقت کند.
نگران نباش فقط یک مشکل کوچک است
آیا می توانم یک لطف کوچک از شما بخواهم؟
small companies/firms
شرکت ها/شرکت های کوچک
دولت در حال برنامه ریزی برای کمک بیشتر به مشاغل کوچک است.
یک کشاورز کوچک
مقدار کمی
کوچک
mini
مینی
petite
ریزه
compact
فشرده - جمع و جور
minuscule
دقیقه
مینیاتوری
miniature
در مقیاس کوچک
small-scale
تلخ
bitty
میکروسکوپی
microscopic
محدود، تنگ
به اندازه یک پینت
pint-sized
اندازه جیبی
pocket-sized
کم اندازه
undersized
کوچولو
wee
تنگ
cramped
دیوونه
dinky
روان
minuscular
اسکرابی
pocket-size
اندازه سرگرم کننده
runty
نانوسکوپی
scrubby
پوک
نوجوان
nanoscopic
نوجوان-کوچک
poky
بیژو
teensy
کمی
teensy-weensy
teeny
teeny-weeny
bijou
bitsy
بزرگ
عالی
عظیم
قابل توجه
غول
غول پیکر
هومنگوز
gigantic
غول آسا
فیل
humongous
اندازه کامل
humungous
جامبو
بسیار بزرگ و مهم
colossal
قابل اندازه
وسیع
elephantine
خداوند متعال
full-size
کافی
gargantuan
حماسه
ginormous
گسترده
grandiose
سخاوتمندانه
immense
jumbo
mega
monumental
sizable
sizeable
almighty
ample
epic
generous