seize
seize - تصاحب کردن
verb - فعل
UK :
US :
گرفتن ناگهانی و با خشونت چیزی
کنترل ناگهانی و سریع مکانی را با استفاده از نیروی نظامی
if the police or government officers seize something for example illegal drugs, they take legal possession of it
اگر پلیس یا افسران دولتی چیزی مانند مواد مخدر غیرقانونی را ضبط کنند، آن را به طور قانونی تصرف می کنند
به طور ناگهانی کسی را بگیرید و مطمئن شوید که نمی تواند فرار کند
if the police or another official authority seize goods or property they take them because they are illegal or because the owner has not paid a debt
اگر پلیس یا یک مقام رسمی دیگر کالا یا اموالی را توقیف کند، آنها را به دلیل غیرقانونی بودن یا عدم پرداخت بدهی مالک می برد.
if the government or another authority seizes a company it forces it to stop trading because of debts or illegal activities
اگر دولت یا مقام دیگری شرکتی را تصرف کند، آن را مجبور به توقف تجارت به دلیل بدهی یا فعالیت های غیرقانونی می کند
اگر فرصت یا فرصتی را غنیمت بشمارید، زمانی که در دسترس باشد از آن استفاده می کنید
سریع گرفتن چیزی و نگه داشتن یا نگه داشتن آن
گرفتن با استفاده از نیروی ناگهانی
اگر پلیس یا سایر مقامات چیزی را تصرف کنند با اختیارات قانونی آن را تصرف می کنند
اگر احساس یا درد شدیدی شما را درگیر کند، ناگهان آن را احساس می کنید
سریع چیزی را گرفتن و نگه داشتن آن
تصرف همچنین می تواند به معنای گرفتن با زور باشد
اگر پلیس یا سایر مقامات چیزی را کشف و ضبط کنند، آن را با مقامات قانونی در اختیار می گیرند
if the police or government seizes property or assets, they take possession of them because they are illegal or because the owner owes money
اگر پلیس یا دولت اموال یا دارایی ها را توقیف کند، آنها را به دلیل غیرقانونی بودن یا به دلیل بدهی مالک به آنها تصرف می کنند.
if the government or other official authority seizes a company they stop it from trading because of illegal activity or debts
اگر دولت یا سایر مقامات رسمی شرکتی را تصرف کنند، به دلیل فعالیت غیرقانونی یا بدهی، از تجارت آن جلوگیری می کنند
بهره بردن از چیزی که در دسترس است
کنترل چیزی را به دست بگیرید، به خصوص زمانی که دیگران سعی در متوقف کردن شما دارند
پلیس 53 سلاح کشف و 42 نفر را دستگیر کرد.
Assets worth over $1 million were seized, along with documents relating to the company's financial dealings.
دارایی هایی به ارزش بیش از یک میلیون دلار به همراه اسناد مربوط به معاملات مالی شرکت توقیف شد.
لرزیدم و ترس ناگهانی مرا گرفت.
بیش از 52000 تبلت الکترونیکی پنهان شده در درب خودرو توسط ماموران گمرک کشف و ضبط شد.
Sudden alarm seized Frith.
زنگ ناگهانی فریت را فرا گرفت.
بیش از 1300 لیتر دم کرده با الکل بالا تنها از یک بال در 9 ماه کشف و ضبط شده است.
Over most of the twentieth century organizations worried about choosing and seizing growth opportunities through adding capacity and people.
در بیشتر قرن بیستم، سازمانها نگران انتخاب و استفاده از فرصتهای رشد از طریق افزودن ظرفیت و افراد بودند.
نات در حالی که بازویش را گرفت گفت: با من بیا.
ژنرال از زمانی که قدرت را در سال 1982 به دست گرفت، رئیس دولت بوده است.
پس از به دست گرفتن قدرت، سربازان لباس غیرنظامی پوشیدند و رئیس جمهور شدند.
سربازان شورشی به جزیره حمله کردند، پایتخت را تصرف کردند و مقامات دولتی را دستگیر کردند.
همه به جز تعداد معدودی به دیگران توصیه می کنند که از فرصت استفاده کنند و از آن سود ببرند.
سعی کرد اسلحه را از او بگیرد.
بازوی او را گرفت.
دستم را گرفت
آنها در یک حمله غافلگیرانه فرودگاه را تصرف کردند.
ارتش کنترل کشور را به دست گرفته است.
او با یک کودتای نظامی قدرت را به دست گرفت.
این افراد هنگام خروج از ساختمان دستگیر شدند.
تروریست ها پنج گروگان را به گروگان گرفته اند.
در این عملیات مقدار زیادی مواد مخدر کشف و ضبط شد.
ما حق قانونی داریم که اموال او را تصرف کنیم.
حزب با دو دست (= سریع و با شوق) ابتکار عمل را به دست گرفت.
She promptly seized the opportunity his absence gave her.
او به سرعت از فرصتی که غیبت او به او داد استفاده کرد.
Panic seized her.
وحشت او را فرا گرفت.
کنجکاوی او را گرفت.
کتاب را از دست او گرفت.
کشتی گیران سعی می کنند یکدیگر را به چنگ آورند.
He was immediately seized and thrown into prison.
او بلافاصله دستگیر و به زندان انداخته شد.
یک بریتانیایی توسط مرزبانان دستگیر شده و به مدت هشت سال زندانی شده است.
دزد دریایی وحشت معروف دریاهای شرقی بود.
این یک راز است - مطمئن شوید که هیچ کس نمی بیند!
او مشتاق بود از هر فرصتی که ارائه می شد استفاده کند.
بازویش را گرفتم و مجبورش کردم برگردد و به من نگاه کند.
شانس/فرصت پرواز آزاد را با دو دست (= با اشتیاق یا شوق) غنیمت شمرد.
شورشیان ده سرباز را دستگیر کرده اند تا از آنها به عنوان گروگان استفاده کنند.
بی ثباتی سیاسی به ارتش کمک کرد تا قدرت را به دست گیرد.
نیروها دیروز کنترل ایستگاه پخش را به دست گرفتند.
ماموران گمرک هیترو 60 کیلو هروئین کشف و ضبط کردند.
ناگهان احساس ناامنی و تنهایی شدیدی در من گرفت.
بازوی او را گرفت تا او را در میان جمعیت هدایت کند.
شکل. در حالی که حواسش پرت بود، از فرصت استفاده کردم و یک کلوچه بردارم.
نیروهای شورشی کنترل شش شهر را به دست گرفتند.
گرفتن
snatch
قاپیدن
گیر
بدام انداختن
snag
یقه
snare
گلوم
collar
ناب
glom
گلدان
nab
فهم
corral
قلاب
grasp
ناخن - میخ
hook
زمین
nail
کیسه
پلیس
دست و پنجه نرم کردن
خالص
تله
grapple
نجیب
چیدن
رپ
trap
ضربه محکم و ناگهانی
nobble
کلاچ
pluck
دست روی دست بگذار
rap
دراز کشیدن از
گیره
grip
clutch
clasp
شل
رایگان
دادن
loosen
شل کردن
پیشنهاد
رد کردن
unfasten
باز کردن
رها کن
رها کردن
از دست دادن
رهایی
سوء تفاهم
misunderstand
شکست
تسلیم شدن
relinquish
آزاد کردن
surrender
نادیده گرفتن
liberate
نگاه داشتن
بی توجهی
دريافت كردن
چشم پوشی
neglect
سوء تعبیر کند
متوقف کردن
واگذار کردن
تصور غلط
misinterpret
بازده
دست برداشتن از
disregard
cede
misconceive