initiative
initiative - ابتکار عمل
noun - اسم
UK :
US :
توانایی تصمیم گیری و اقدام بدون منتظر ماندن از کسی که به شما بگوید چه کاری انجام دهید
یک برنامه یا فرآیند مهم جدید برای دستیابی به یک هدف خاص یا برای حل یک مشکل خاص
a process by which ordinary citizens can officially suggest a change in the law by signing a petition
فرآیندی که طی آن شهروندان عادی می توانند با امضای طوماری، تغییر قانون را رسماً پیشنهاد کنند
یک طرح یا فرآیند مهم جدید که برای دستیابی به یک هدف خاص یا برای حل یک مشکل خاص انجام می شود
یک طرح یا فرآیند جدید برای دستیابی به چیزی یا حل یک مشکل
the ability to use your judgment to make decisions and do things without needing to be told what to do
توانایی استفاده از قضاوت خود برای تصمیم گیری و انجام کارها بدون نیاز به گفتن اینکه چه کاری انجام دهید
If you do something on your own initiative you plan it and decide to do it yourself without anyone telling you what to do.
اگر کاری را به ابتکار خود انجام می دهید، آن را برنامه ریزی می کنید و تصمیم می گیرید خودتان آن را انجام دهید بدون اینکه کسی به شما بگوید چه کاری انجام دهید.
قدرت یا فرصت برای کسب مزیت
the ability to judge what needs to be done and take action esp. without suggestion from other people
توانایی قضاوت در مورد آنچه باید انجام شود و اقدام، به ویژه. بدون پیشنهاد افراد دیگر
تلاشی جدید برای رسیدن به هدف یا حل مشکل یا روشی جدید برای انجام این کار
یک طرح یا اقدام جدید برای بهبود چیزی یا حل یک مشکل
توانایی استفاده از قضاوت خود برای تصمیم گیری بدون مشورت با دیگران
It was nearly always organised by a government although some torturers acted on their own initiatives.
تقریباً همیشه توسط یک دولت سازماندهی می شد، اگرچه برخی از شکنجه گران به ابتکار عمل خود عمل می کردند.
a United Nations peace initiative
ابتکار صلح سازمان ملل
بیشتر ابتکارات سیاسی از کاخ سفید سرچشمه می گیرد.
to launch an initiative
برای راه اندازی یک ابتکار عمل
این پول برای حمایت از ابتکارات در آموزش دو زبانه در نظر گرفته شده بود.
ابتکارات جدید برای بهبود رفاه حیوانات
a government initiative to combat unemployment
ابتکار دولت برای مبارزه با بیکاری
ابتکار مشترک دولت های اسکاتلند و بریتانیا
an initiative for peace and human rights
ابتکاری برای صلح و حقوق بشر
گفت من تنبلم و ابتکار ندارم.
کمک زیادی دریافت نخواهید کرد. شما باید از ابتکار خود استفاده کنید.
اگر می خواهد موفق شود، باید ابتکار عمل بیشتری از خود نشان دهد.
بوروکراسی بیش از حد، خلاقیت و ابتکار را سرکوب می کند.
او این کار را به ابتکار خود انجام داد (= بدون اینکه کسی به او بگوید این کار را انجام دهد).
to seize/regain the initiative
به دست گرفتن/بازیابی ابتکار عمل
این بر عهده ایالات متحده بود که در ترمیم روابط ابتکار عمل را به دست بگیرد.
یک طرح رای گیری برای ایجاد حداقل دستمزد محلی
The rights of referendum and initiative foster active participation by citizens.
حقوق همه پرسی و ابتکار مشارکت فعال شهروندان را تقویت می کند.
ده مدرسه در این طرح مشارکت داشته اند.
کمیته ابتکار رئیس را برای ورود به بحث در مورد ادغام احتمالی تایید کرد.
The government has launched a new policy initiative.
دولت سیاست جدیدی را آغاز کرده است.
این ابتکار به این دلیل تأسیس شد که هیچ علاقه ای در بازار به توسعه مجدد وجود نداشت.
The peace initiative was rejected out of hand.
ابتکار صلح بیسابقه رد شد.
این طرح تحقیقاتی توسط گروهی از دوستداران محیط زیست انجام می شود.
ما از ابتکار دولت برای کمک به بی خانمان ها استقبال می کنیم.
a local initiative aimed at economic regeneration
یک ابتکار محلی با هدف بازسازی اقتصادی
a new initiative against car theft
ابتکاری جدید برای مبارزه با سرقت خودرو
a peace initiative sponsored by the Organization of African Unity
یک ابتکار صلح با حمایت سازمان وحدت آفریقا
an initiative designed to promote collaborative research
ابتکاری که برای ترویج تحقیقات مشترک طراحی شده است
ابتکارات تازه برای یافتن یک پایان مسالمت آمیز برای درگیری
The initiative to reopen negotiations came from Moscow.
ابتکار بازگشایی مذاکرات از مسکو بود.
pioneering initiatives in bioengineering
ابتکارات پیشگام در مهندسی زیستی
شرکت، پروژه
راندن
ambition
هدف - آرزو
انرژی
فشار دادن
روح
dynamism
پویایی
resourcefulness
تدبیر
vigourUK
vigourUK
منبع
zeal
غیرت
ambitiousness
جاه طلبی
daring
شجاعانه
dash
خط تیره
enthusiasm
اشتیاق
رهبری
انگیزه
verve
عجب
عمل
aggressiveness
پرخاشگری
boldness
جسارت
قابلیت
eagerness
پپ
pep
سرزندگی
vitality
ماجراجویی
adventurousness
گومپشن
gumption
pzazzUK
pzazzUK
pizzazzUS
pizzazzUS
vigorUS
vigorUS
عقل
wits
apathy
بی تفاوتی
laziness
تنبلی
ennui
دلسوزی
unconcern
بی توجهی
lassitude
سستی
listlessness
بی حالی
demotivation
بی انگیزگی
nonchalance
بی اعتنایی
boredom
بی حوصلگی
indifference
منفعل بودن
passiveness
انفعال
passivity
بی علاقگی
uninterestedness
سردی
coldness
بی طرفی
dispassion
بی عاطفه بودن
disinterestedness
رضایت
dispassionateness
نیمه دلی
complacence
عدم تحمل
halfheartedness
اسیدی
disinterest
نا امیدی
impassivity
کسالت
sluggishness
acedia
accidie
بزدلی
dispiritedness
کنجکاوی
languor
عدم پاسخگویی
acedia
عدم امکان عبور
cowardice
incuriosity
incuriousness
unresponsiveness
impassibility