benefactor
benefactor - خیر
noun - اسم
UK :
US :
کسی که برای یک هدف خوب پول می دهد
کسی که برای کمک به یک سازمان، جامعه یا شخص پول می دهد
someone who gives money to a person or organization usually without expecting anything back in return
کسی که به شخص یا سازمانی پول می دهد، معمولاً بدون اینکه در ازای آن انتظاری داشته باشد
Much effort went into tracing remote family connections abroad on the off chance of identifying a benefactor.
تلاش زیادی برای ردیابی ارتباطات دورافتاده خانوادگی در خارج از کشور به شرط عدم شناسایی یک خیر انجام شد.
Kazanow grins sheepishly at the cheers before rejoining the fray below the easy warmth between band and benefactor plainly apparent.
کازانو قبل از اینکه دوباره به مسابقه زیر بپیوندد، به شدت پوزخندی میزند، گرمای آسان بین گروه و نیکوکار به وضوح آشکار میشود.
این نقاشی توسط یک خیر ناشناس خریداری شد و به موزه هنر مدرن اهدا شد.
گتی خیر اصلی موزه بود.
در طول اقامت کوتاه خود در مادیرا، او از خیرین بزرگ جزیره بود.
این تردید وجود دارد که نویسندگان داستان، خیرین عمومی باشند یا ناشران آنها خیرخواه.
هر دو طرف، نیکوکار و ذینفع، به یک اندازه نیازمند بودند.
Fifty four years later the boys and their families came together again to honour their benefactors in the garden at the Manor.
پنجاه و چهار سال بعد، پسران و خانواده هایشان دوباره گرد هم آمدند تا از خیرین خود در باغ مانور تقدیر کنند.
این موزه 5 میلیون دلار از یک خیر ناشناس دریافت کرد.
a generous benefactor
یک نیکوکار سخاوتمند
دوستان و خیرین بیمارستان
هزینه این تجهیزات توسط دوستان و خیرین بیمارستان تامین شده است.
یک خیر خصوصی 20000 دلار اهدا کرد.
او یک خیر عمومی بزرگ بود و زمینی را برای ساختن دیوار دریا داد.
آنها امیدوارند که یک خیر پیدا کنند و کارخانه را به موزه تبدیل کنند.
patron
حامی
donor
اهدا کننده
backer
پشتیبان
فرشته
sponsor
انسان دوست
angel
مشارکت کننده
philanthropist
مروج
contributor
نیکوکار
donator
Maecenas
promoter
subsidiserUK
benefactress
یارانه دهنده ایالات متحده
Maecenas
نوع دوست
subsidiserUK
قهرمان
subsidizerUS
یاور
altruist
صدقه دهنده
مشترک
helper
مدافع
almsgiver
دوست
subscriber
بشردوستانه
defender
انسان دوستی
نیکوکاری
humanitarian
محافظ
philanthrope
گرابستکر
benefactrice
نگهدارنده
benefactrix
پنکه
protector
sympathiserUK
grubstaker
دلسوز ایالات متحده
upholder
sympathiserUK
sympathizerUS