state
state - حالت
noun - اسم
UK :
US :
وضعیت جسمی یا روحی که کسی یا چیزی در آن قرار دارد
دولت یا سازمان سیاسی یک کشور
کشوری که به عنوان یک سازمان سیاسی در نظر گرفته می شود
one of the areas with limited law-making powers that together make up a country controlled by a central government such as the US and Australia
یکی از مناطق با اختیارات محدود قانونگذاری که مجموعاً کشوری را تشکیل می دهد که تحت کنترل یک دولت مرکزی است، مانند ایالات متحده و استرالیا.
مراسم و رویدادهای رسمی مربوط به حکومت یا حاکمان
برای گفتن یا نوشتن یک اطلاعات یا نظر خود
اگر یک سند، روزنامه، بلیط و غیره اطلاعاتی را بیان می کند، حاوی اطلاعاتی است که به وضوح نوشته شده است
شرایطی که کسی یا چیزی در یک زمان خاص در آن قرار دارد
one of the areas with limited law-making powers that some countries, such as the US are divided into
یکی از حوزه هایی با اختیارات محدود قانون گذاری که برخی از کشورها مانند آمریکا به آن تقسیم می شوند
یک کشور یا دولت آن
ایالات متحده آمریکا
شرایط یا شیوه ای از وجود که در یک زمان خاص وجود دارد
وضعیت موجود
بخشی از یک کشور بزرگ با دولت خود، مانند آلمان، استرالیا یا ایالات متحده
برای اشاره به ایالات متحده استفاده می شود
اگر پادشاه، ملکه یا رهبر دولتی کاری را در ایالت انجام دهد، آن را به صورت رسمی به عنوان بخشی از یک مراسم رسمی انجام می دهند.
If a king queen, or government leader does something in state they do it in a formal way as part of an official ceremony
گفتن یا نوشتن چیزی، به خصوص واضح و با دقت
ارائه، ایجاد یا انجام توسط دولت (= دولت یک کشور)
رویدادهای دولتی مراسم رسمی رسمی هستند که در آن رهبر یک کشور یا کسی که نماینده دولت است شرکت میکند
State events are formal official ceremonies that involve a leader of a country or someone who represents the government
یک وضعیت یا روش وجود
یکی از واحدهای سیاسی که برخی کشورها مانند آمریکا به آن تقسیم می شوند
ایالت نیز یک کشور یا دولت آن است
ایالات متحده راه دیگری برای اشاره به ایالات متحده است
برای بیان اطلاعات واضح و دقیق
ارائه، ایجاد یا انجام شده توسط دولت
دولت همچنین به فعالیت های رسمی یا رسمی دولت اشاره دارد
یک موقعیت
کشوری با دولت خودش
بخشی از یک کشور بزرگ مانند استرالیا، آلمان یا ایالات متحده که دولت خود را دارد
the Baltic States
کشورهای بالتیک
کشورهای عضو اتحادیه اروپا
ایالت های ویکتوریا و استرالیای غربی
طوفان ایالت های جنوبی آمریکا را درنوردید.
هر دو کاندیدا در ایالت های کلیدی میدان نبرد مبارزات انتخاباتی انجام داده اند.
او تصمیم گرفت به ایالت خود اوهایو بازگردد.
امور/امور دولتی
افرادی که از نظر مالی به دولت وابسته هستند
یک شرکت دولتی
آنها می خواهند قدرت دولت را محدود کنند.
یک وضعیت ذهنی آشفته
یک حالت ذهنی آشفته
نگرانی از وضعیت اقتصاد کشور
دولت در مناطق سیل زده وضعیت فوق العاده اعلام کرده است.
با توجه به وضعیت فعلی دانش، یافتن راه حل سال ها طول می کشد.
گزارشی وضعیت سلول های زندانیان را محکوم کرد.
آب در حالت مایع
زمانی که به خانه رسید در وضعیت وحشتناکی قرار داشت.
او در حالت شوک بود.
ساختمان در وضعیت بد تعمیر است (= نیاز به تعمیر).
او در حالت افسردگی دائمی بود.
شما در وضعیت مناسبی برای رانندگی نیستید.
به وضعیت خودت نگاه کن! شما نمی توانید به این شکل بیرون بروید.
رئیس جمهور را در ایالت در خیابان ها رانده کردند.
من هرگز به ایالات متحده نرفته ام.
او در وضعیت واقعی امتحاناتش بود.
او مرتکب اشتباه شد و در مورد آن در وضعیت وحشتناکی قرار گرفت.
جین پس از از دست دادن شغلش در وضعیت وحشتناکی قرار داشت.
این مکان در چه وضعیتی است!
فرش چگونه به آن حالت رسید؟
او در حالت فضل درگذشت.
وضعیت
شکل
موقعیت
circumstances
چشم انداز
چگونگی، امر، تفصیل، شرایط محیط، پیش امد، شرح
فرم
outlook
چرخاندن
سفارش
ظرفیت
kilter
فتل
سلامتی
نقطه اتصال
fettle
طبیعت
بریدگی کوچک
juncture
ایستاده
ایستگاه
nick
مورد
شخصیت
پایه
حالت
فاز
footing
وضعیت بدن
مصیبت
مخمصه
posture
وضعیت امور
plight
املاک
predicament
کوتاه کردن
تعمیر
trim
repair
unclaimed land
زمین بی ادعا
terra nullius
terra nullius
territorium nullius
territorium nullius