calculate
calculate - محاسبه
verb - فعل
UK :
US :
محاسبه
ماشین حساب
قابل محاسبه
غیر قابل محاسبه
محاسبه شد
محاسبه کردن
حساب شده
با استفاده از اعداد متوجه شوید که چیزی چقدر هزینه دارد، چقدر طول می کشد و غیره
برای حدس زدن چیزی با استفاده از حقایق زیادی که می توانید پیدا کنید
برای یافتن مقدار، قیمت یا ارزش با جمع کردن اعداد با هم
to calculate something. Work out is less formal than calculate and is more common in everyday English
چیزی را محاسبه کردن تمرین کمتر رسمی از محاسبه است و در زبان انگلیسی روزمره رایج تر است
برای محاسبه یک مقدار
to find out the total number of things or people in a group by looking at each one and adding them all together
تا با نگاه کردن به هر یک و جمع کردن همه آنها، تعداد کل چیزها یا افراد یک گروه را دریابید
برای به دست آوردن یک عدد نهایی، تعدادی چیز را با هم جمع کنید
برای گفتن اینکه چیزی چقدر هزینه دارد، چقدر از آن وجود دارد، چقدر جدی یا موثر است و غیره
برای محاسبه ارزش یا هزینه یک چیزی، یا تصمیم گیری در مورد خوب، بد بودن چیزی و غیره
بر اساس دانشی که دارید تا جایی که می توانید مقدار، قیمت یا عدد را حدس بزنید
برای گفتن اینکه فکر می کنید مقدار دقیق یا ارزش یک چیزی چقدر است، به خصوص وقتی که زیاد باشد
با استفاده از اطلاعاتی که اکنون در اختیار دارید، مقداری را در آینده محاسبه کنید
دو یا چند عدد را کنار هم قرار دهید تا کل آن را بیابید
برای کاهش یک عدد به عدد دیگر برداشتن چیزی غیر رسمی به نظر می رسد تا تفریق
برای اضافه کردن یک عدد به خود تعداد خاصی بار
برای محاسبه چند بار یک عدد دارای عدد دیگری است
to judge the number or amount of something by using the information that you already have and adding, taking away multiplying, or dividing numbers
برای قضاوت در مورد تعداد یا مقدار چیزی با استفاده از اطلاعاتی که از قبل دارید، و جمع کردن، حذف کردن، ضرب یا تقسیم اعداد
برای قضاوت در مورد مقدار یا ارزش چیزی با استفاده از اطلاعات و esp. شماره
برای پیدا کردن مقدار یا عدد با استفاده از ریاضیات
نظر دادن در مورد چیزی
Alternatively, the balance conditions of the Hay bridge can be derived to allow L and R to be calculated.
متناوبا، شرایط تعادل پل هی را می توان به دست آورد تا امکان محاسبه L و R فراهم شود.
چندین سناریو مختلف را می توان خیلی سریع محاسبه و چاپ کرد.
The price was calculated from an average of the market price in the last six months, as per stock market regulations.
قیمت از میانگین قیمت بازار در شش ماه گذشته طبق مقررات بازار سهام محاسبه شد.
شروع به محاسبه کردم که اگر ساعت 4:00 بروم چه مدت طول می کشد تا به فرودگاه برسم.
Effective administration needs people managers, unswerving devotion and discipline; building from scratch needs capital and carefully calculated investment.
اداره کارآمد نیازمند افراد، مدیران، فداکاری و نظم و انضباط است. ساختن از ابتدا نیاز به سرمایه و سرمایه گذاری دقیق حساب شده دارد.
He calculated that he could not beat either Heath or Maudling, and he preferred to avoid the contest.
او محاسبه کرد که نمی تواند هیث و مودلینگ را شکست دهد و ترجیح داد از مسابقه اجتناب کند.
سالی محاسبه کرد که برای پرداخت تمام قبوضش به 300 دلار نیاز دارد.
He calculates the car will last two more years after which he thinks he will be able to sell it for £400.
او محاسبه می کند که ماشین دو سال دیگر دوام خواهد آورد و پس از آن فکر می کند می تواند آن را به قیمت 400 پوند بفروشد.
حسابدار آنها کل هزینه پروژه را محاسبه کرد.
Mixing curves are ticked to represent 20% increments, and were calculated using the following parameters.
منحنی های اختلاط برای نشان دادن 20 درصد افزایش علامت گذاری شده اند و با استفاده از پارامترهای زیر محاسبه شدند.
ارزشگذار مستقل ارزش ملک شما را محاسبه میکند.
این رقم با استفاده از معادله استاندارد محاسبه شد.
از فرمول برای محاسبه حجم ظرف استفاده کنید.
ما هنوز واقعاً هزینه تعطیلات را محاسبه نکرده ایم.
سود بر اساس میانگین درآمد هفتگی محاسبه می شود.
نرخ سرطان مورد انتظار از داده های هشت شهرستان اطراف محاسبه شد.
دوزهای روزانه با روشی ساده تر محاسبه شد.
این نسبت با تقسیم قیمت سهام شرکت بر سود هر سهم محاسبه می شود.
باید محاسبه کنید که تکلیف چقدر زمان می برد.
محاسبه شده است که حداقل 47000 شغل در سال گذشته از بین رفته است.
مبلغ مورد نظر 82 میلیون دلار محاسبه شد.
حافظان محیط زیست محاسبه می کنند که صدها گونه ممکن است در این منطقه از بین بروند.
نمی توان محاسبه کرد که او چه تأثیری بر زندگی او داشته است.
محاسبه میزان تأثیر او بر او غیرممکن است.
محاسبه دقیق آنچه که ما خرج کرده ایم دشوار است.
مبلغ با توجه به تعداد سال هایی که به طرح پرداخت کرده اید محاسبه می شود.
با محاسبه اینکه او هنوز به خانه نخواهد آمد، از در پشتی سر خوردم.
کارشناسان محیط زیست محاسبه می کنند که صدها گونه گیاهی ممکن است تحت تأثیر قرار گیرند.
سعی کردم محاسبه کنم چقدر زمان می برد تا به آنجا برسم.
هزینه خسارت ناشی از طوفان های اخیر بیش از 5 میلیون پوند محاسبه شده است.
سیستم مالیاتی جدید بر اساس ارزش دارایی های یک فرد محاسبه می شود.
در برخی از مراحل باید محاسبه کنیم که پروژه چه زمانی به پایان می رسد.
او محاسبه کرده است که دو سال طول می کشد تا به اندازه کافی برای یک ماشین پس انداز کند.
ما سعی کردیم محاسبه کنیم که او در هنگام تصادف با چه سرعتی حرکت می کند.
من کل هزینه را بیش از 9000 دلار محاسبه کردم.
ستوان چیلتون محاسبه کرد که شش مرد گم شده اند.
محاسبات اولیه شرایط آب و هوایی را نادیده گرفتند.
حقوق بازنشستگی آنها بر اساس میزان دریافتی و سابقه خدمت آنها محاسبه خواهد شد.
محاسبه شده است که اقتصاد در سه ماهه گذشته 2 درصد کوچک شده است.
They are already in the lead and are calculating that in all probability, they will win the election.
آنها در حال حاضر پیشتاز هستند و در حال محاسبه هستند که به احتمال زیاد در انتخابات پیروز خواهند شد.
compute
محاسبه کنید
شمردن
جمع
tally
شمارش
enumerate
برشمردن
sum
مجموع
اضافه کردن
تعیین کنید
عدد
quantify
کمیت کردن
ارزیابی کنید
اندازه گرفتن
کلی کردن
totalize
cypherUK
cypherUK
cipherUS
cipherUS
نرخ
کل
tot
قالب
ارزش
کالیبره کردن
calibrate
هزینه
وزن کردن
حساب
analyseUK
analyseUK
تجزیه و تحلیل ایالات متحده
analyzeUS
جمع کردن
بشمار
tot up
کشف کردن
کار کردن
disregard
بی توجهی
تخمین زدن
جمع آوری
حدس بزن
چشم پوشی
neglect
تفریق کردن
subtract
کافر شدن
disbelieve
حدس و گمان
surmise
فراموش کردن
حدس
conjecture
به هم ریختن
disorganize
متوقف کردن
حدس زدن
guesstimate
شک
دانستن
تقریبی
approximate
بی اعتمادی
mistrust
از دست دادن
distrust
گرفتن
دريافت كردن
از بین رفتن
سوال
حدس دوم
خطر
second-guess
فرض
hazard
اندازه گرفتن
speculate
تردید کنید
postulate
hesitate