precisely
precisely - دقیقا
adverb - قید
UK :
US :
دقت، درستی
عدم دقت
دقیق
مبهم
به طور غیر دقیق
دقیقا و درست
برای تأکید بر اینکه یک چیز خاص کاملاً درست یا صحیح است استفاده می شود
می گفت که شما کاملا با کسی موافق هستید
دقیقا
برای تأکید بر آنچه می گویید استفاده می شود
برای ابراز موافقت کامل با کسی یا نشان دادن این که آنچه او گفته است آشکار است
با دقت و دقت
Precisely همچنین برای تأکید بر صحت آنچه می گویید استفاده می شود
دقیقا ساعت 10:30 به هتل رسیدیم.
فیف سیمینگتون دقیقاً 18 روز است که بر سر کار بوده است.
ارزیابی دقیق دسته بندی های مختلف مسافران بسیار دشوار است.
پوشش ابر و همچنین شرایط جوی دقیقاً تعریف شده است.
منظور شما از «نسبیت» دقیقاً چیست؟
That world evolves in a clear and deterministic way being governed by precisely formulated mathematical equations.
آن جهان به شیوه ای روشن و قطعی تکامل می یابد و توسط معادلات ریاضی دقیقاً فرموله شده اداره می شود.
ما باید دقیقا بدانیم که این کار چقدر هزینه دارد.
البته آنها دقیقاً درست می گویند.
Further down the scale the monarchic principle constitutes an obstacle to precisely that sense of responsibility about which we hear so much.
بیشتر در مقیاس، اصل سلطنتی مانعی در برابر احساس مسئولیتی است که ما در مورد آن بسیار می شنویم.
قانون جدید مشکل را حل نخواهد کرد - دقیقا برعکس عمل خواهد کرد.
این دقیقاً همان چیزی است که قبلاً سعی کردم به آن اشاره کنم.
پس دقیقاً منظور ما از اتحاد کلیسا چیست؟
میشه دقیق تر بگی چی شد؟
آنها دقیقاً به نظر من یکسان هستند.
دقیقا منظورم همین بود
دقیقاً مشخص نیست که این تصادف چگونه رخ داده است.
جلسه دقیقا از ساعت 2 شروع می شود.
برای توصیف دقیق چیزی
او کلمه را بسیار آهسته و دقیق تلفظ کرد.
دقیقاً به این دلیل است که من به شما اهمیت می دهم که دوست ندارم تا دیروقت بیرون بمانید.
بچه ها دقیقاً کسانی هستند که در صورت طلاق متضرر می شوند.
به این راحتی نیست، اینطور نیست؟ نه، دقیقا.
مشکل به دلیل نظم و انضباط یا به عبارت دقیق تر، فقدان انضباط در مدارس است.
برخی از اشعار یادگاری هستند، یعنی برای کمک به یادآوری چیزی طراحی شده اند.
برخی از شعرها یادگاری هستند، یعنی برای کمک به یادآوری چیزی طراحی شده اند.
Mnemonic poems, that is poems designed to help you remember something are an excellent way to learn lists.
اشعار یادگاری، یعنی اشعاری که برای کمک به یادآوری چیزی طراحی شده اند، راهی عالی برای یادگیری فهرست ها هستند.
A limerick’s rhyme scheme is A–A–B–B–A. In other words, the first second and fifth lines all rhyme with one another while the third and fourth lines have their own rhyme.
طرح قافیه لیمریک A–A–B–B–A است. به عبارت دیگر، سطرهای اول، دوم و پنجم همگی با هم قافیه هستند، در حالی که سطرهای سوم و چهارم قافیه خاص خود را دارند.
In this exercise the reader is encouraged to work out the meaning or rather the range of meanings, of the poem.
در این تمرین، خواننده تشویق میشود تا معنی، یا بهتر است بگوییم دامنه معانی شعر را بررسی کند.
این شعری است درباره مرگ یا به عبارت دقیق تر مردن.
او میگوید که شعرهایش به «مسائل بزرگ» میپردازد که از آن به معنای عشق، فقدان، غم و مرگ است.
آتش بازی دقیقا از ساعت هشت شروع می شود.
به نظر شما مشکل دقیقاً چیست؟
شما خسته به نظر می رسید - باید به خانه بروید و استراحت کنید. من دقیقاً این کار را انجام خواهم داد.
اما دقیقاً به دلیل سر و صدا است که آنها به حرکت فکر می کنند.
احمقانه است که سفر را در تاریکی انجام دهیم. دقیقا! او جواب داد.
او آهسته و دقیق کار می کند در حالی که من تمایل دارم در کارها عجله کنم و اشتباه کنم.
درگیری مسلحانه دقیقاً همان چیزی است که دولت سعی دارد از آن اجتناب کند.
correctly
به درستی
کاملا
دقیقا
faultlessly
بی عیب و نقص
accurately
مستقیما
flawlessly
به صراحت
squarely
بدون شک
ضربه زدن
expressly
نقطه روی
indubitably
روی پول
bang on
مرده در
مطمئنا
بدون اشتباه
در نقطه
درست
براستی
به صورت کامل
بدون ابهام
قطعا
مثبت
به طور قطعی
unequivocally
به طور کامل
در مجموع
positively
categorically
thoroughly
unerringly
altogether
rightly
questionably
سوال برانگیز
unsure
نامطمئن
نیم
partially
تا اندازه ای
تا حدی
بخش
incompletely
به طور ناقص
halfway
نیمه راه
dubiously
به طرز مشکوکی
تاحدی
doubtfully
با شک
تقریبا
به طور نسبی
indecisively
بدون قاطعیت
indefinitely
به طور نامحدود
نسبتا
بسیار
منصفانه
obscurely
به طور مبهم
reasonably
منطقی
به طور کلی
inadequately
به طور ناکافی
kinda
یک جور هایی
اندکی
comparatively
به صورت مقایسه ای
moderately
شبه
partway
به صورت کسری
quasi-
در بخش
fractionally
نامعین
indefinite