truly
truly - براستی
adverb - قید
UK :
US :
برای تأکید بر این که روشی که شما چیزی را توصیف می کنید واقعاً درست است استفاده می شود
sincerely
خالصانه
به روشی دقیق یا صحیح
برای تاکید بر اینکه آنچه شما می گویید درست است
واقعا موجود در حقیقت
sincerely
برای پایان دادن به نامه استفاده می شود
به روشی دقیق
بدون شک؛ قطعا
در حقیقت؛ به درستی؛ در واقعیت
Truly گاهی اوقات به جای صادقانه در انتهای نامه استفاده می شود
من واقعا تحت تاثیر کار شما هستم.
پذیرفته شدن در دانشگاه ییل واقعاً یک موفقیت است.
در آن زمان دایانا واقعاً به پایان کار خود رسیده بود.
من واقعا معتقدم که او بی گناه است.
اگر واقعاً باور داشته باشیم که میتوانیم برنده شویم، شانس بسیار خوبی برای انجام آن داریم.
واقعا لحظه شرم آور بود.
انتخاب بی پایان است، از عجیب و غریب تاریخی تا واقعا عجیب و غریب.
او برای اولین بار در زندگی خود احساس خوشحالی واقعی کرد.
هیچ دوقلوهای بالغ واقعاً یکسان نیستند.
پاچینو آنها را برای نسخهای واقعی از شکسپیر که تنها میتوان آن را در فیلم اجرا کرد، کنار هم میبرد.
Pacino cuts them together for a truly original version of Shakespeare that could only be realized on film.
به نظر می رسد او واقعاً برای کاری که انجام داده متاسف است.
واقعا متاسفم قصد نداشتم ناراحتت کنم
متصدیان، بدون هیچ نگرانی دیگری در این مورد، واقعاً به نفع بچه ها صحبت می کردند.
The Curators, with no other concerns in the matter were truly speaking in the best interests of the children.
همیشه چیزی از دلخواه وجود دارد، زیرا تنها چیزی که واقعاً می تواند برای یک چیز باشد، خود آن چیز است.
There is always something of the arbitrary, because all that can truly stand for a thing is the thing itself.
به همین ترتیب، تقلید از عبارات، موضع گیری ها و اعمال یک برخورد واقعاً خشونت آمیز می تواند نشان دهنده یک قصد یا تهدید باشد.
Similarly mimicry of the expressions, stance and actions of a truly violent encounter can represent an intention or threat.
تا به امروز، من معتقدم که واقعاً ناامیدی کمتر و بیشتر در آغوش گرفتن واقع گرایی هوشیارانه بود که مرا به تغییر سوق داد.
To this day I believe it truly was less disillusionment and more an embrace of sober realism that moved me to change.
او واقعاً معتقد است که هیچ کدام از اینها تقصیر او نیست.
من واقعا متاسفم که همه چیز باید اینطور تمام شود.
من واقعا احساس کردم در خانه هستم.
من اهمیت می دهم واقعاً، من دارم!
آیا او واقعا او را دوست دارد؟
او هرگز نتوانست واقعاً او را ببخشد.
او واقعاً می خواهد شهر را بهبود بخشد.
نتایج واقعا شگفت انگیز است.
It's a truly remarkable movie.
این یک فیلم واقعا قابل توجه است.
یک اثر هنری واقعا عالی
یک مناسبت واقعا به یاد ماندنی
a truly magnificent performance
یک اجرای واقعاً باشکوه
یک سیستم حکومتی واقعاً دموکراتیک
خوب، واقعاً و واقعاً، همه چیز بهتر از حد انتظار بود.
He started the first truly international ballet company.
او اولین شرکت باله واقعا بین المللی را راه اندازی کرد.
They truly understand what we're going through.
آنها واقعاً درک می کنند که ما در حال عبور از آن چه هستیم.
برندی که واقعا جهانی است
در آن زمان حال ما خوب بود و واقعاً گم شده بودیم.
استیو اول شد، رابین دوم شد و مال شما واقعاً آخر شد.
در این زمان از سال، رودخانه یک منظره واقعاً زیبا است.
او واقعاً بازیگر بزرگی بود.
This is a truly remarkable achievement.
این یک دستاورد واقعاً قابل توجه است.
واقعا تجربه وحشتناکی بود.
این اولین انتخابات واقعاً دموکراتیک در تاریخ کشور خواهد بود.
به دست آوردن مشاوره مالی واقعاً مستقل دشوار است.
این یک وضعیت ناامیدکننده است که به یک راه حل واقعاً ریشه ای نیاز دارد.
واقعاً بدون تو نمی توانستم این کار را انجام دهم.
او واقعاً معتقد است که می تواند تنها با اراده خود را درمان کند.
من مشتاقانه منتظر شنیدن شما هستم. با احترام، تیلور چمپینسکی.
قارچ ها واقعاً سبزیجات نیستند، اما بسیاری از مردم فکر می کنند که سبزیجات هستند.
منطقه واقعا زیباست
واقعا
قطعا
مسلما
genuinely
بی شک
undoubtedly
در حقیقت
بدون شک
به طور قطعی
unquestionably
در واقع
categorically
به طور مشروع
غیر قابل انکار
legitimately
به درستی
undeniably
مطمئنا
accurately
دقیقا
assuredly
غیر قابل بحث
مثبت
inarguably
صادقانه
positively
به راستی
rightly
کاملا
truthfully
به وضوح
verily
بی چون و چرا
به طور غیر قابل بحث
بدون ابهام
doubtless
بسيار خوب
incontestably
معتبر
incontrovertibly
به آسانی
indisputably
indubitably
unequivocally
alright
authentically
doubtfully
با شک
falsely
به دروغ
fraudulently
به صورت متقلبانه
inaccurately
نادقیق
incorrectly
نادرست
mistakenly
اشتباه
dubiously
به طرز مشکوکی
indefinite
نامعین
questionably
سوال برانگیز
wrongly
به اشتباه
erroneously
نامناسب
inappropriately
نابجا
faultily
به طور غیر دقیق
unsuitably
بدون توجه
improperly
ناشیانه
inaptly
غیر قابل اعتماد
amiss
بی وفایی
imprecisely
به طور نامحدود
carelessly
با شک ایالات متحده
clumsily
بدبینانه انگلستان
unreliably
با بی اعتمادی
unfaithfully
بدون قاطعیت
inexactly
indefinitely
suspiciously
skepticallyUS
scepticallyUK
mistrustfully
doubtingly
distrustfully
indecisively