deficit
deficit - کمبود
noun - اسم
UK :
US :
تفاوت بین مقدار چیزی که دارید و مقدار بیشتری که نیاز دارید
مقدار پولی که یک کسب و کار در یک دوره زمانی خاص از دست داده است
an amount by which the money that a government spends is more than it receives in tax in a particular period
مبلغی که بر اساس آن پولی که یک دولت خرج می کند بیشتر از مالیات دریافتی در یک دوره خاص است
مجموع مقداری که پول خرج شده بیشتر از پول دریافتی است
مقداری که پول خرج شده بیشتر از پول دریافتی است
the total amount by which money spent by a business or government is more than the money it receives
کل مبلغی که توسط یک کسب و کار یا دولت خرج می شود بیشتر از پولی است که دریافت می کند
مقداری که با آن چیزی، به ویژه مقداری پول، کمتر از آنچه باید باشد است
used to describe a situation when a business or country has spent more money than it has received, or an amount of money is smaller than it should be
برای توصیف وضعیتی استفاده می شود که یک تجارت یا کشور بیشتر از آنچه دریافت کرده است پول خرج کرده است یا مقدار پول کمتر از آنچه باید باشد.
If government does nothing deficits expand rapidly.
اگر دولت کاری انجام ندهد، کسری بودجه به سرعت افزایش می یابد.
The balances on their operating statements can not be called profits or losses, rather they are called surpluses or deficits.
ماندههای صورتهای عملیاتی آنها را نمیتوان سود یا زیان نامید، بلکه مازاد یا کسری نامیده میشود.
چارجرها با شکست 13 امتیازی 38 بر 30 پیروز شدند.
اما کسری مارپیچ و تضعیف فرانک او را مجبور به اتخاذ سیاست های ریاضتی در سال 1983 کرد.
کوین توضیح میدهد که هزینههای جادهها و سایر زیرساختها بیشتر کسری را تشکیل میدهند.
خود دول در سال های 1982 و 1990 به افزایش مالیات برای کاهش کسری رای داد.
These are the arctic fox and hen harrier assemblages, and there are three factors that suggest this deficit may be significant.
اینها مجموعه های روباه قطبی و مرغ خردار هستند و سه عامل وجود دارد که نشان می دهد این کمبود ممکن است قابل توجه باشد.
این کمپین همچنین استدلال می کند که کسری تجاری بریتانیا ناپایدار است.
کسری بودجه / تجاری
تراز تجاری در پنج سال گذشته با کسری مواجه بوده است.
در مجموع 3 میلیون دلار کسری برای تکمیل پروژه وجود دارد.
این تیم باید در نیمه اول از نتیجه 2-0 برگردد.
کسری بودجه 7 درصد تولید ناخالص داخلی
کسری تجاری آمریکا با ژاپن
We are facing a substantial trade deficit.
ما با کسری تجاری قابل توجهی مواجه هستیم.
کسری تجاری آمریکا به رکورد 167 میلیارد دلار رسید.
بریتانیا با همه کشورهای خارج از اتحادیه اروپا کسری داشت.
اگر دولت با چنین کسری های عظیمی مواجه نمی شد، کشور مشکل مالی نداشت.
این شرکت 30000 پوند کسری داشته است.
دولت مجبور شد برای تامین کسری بودجه شرکت های دولتی را بفروشد.
تراز تجاری کسری دو میلیون دلاری را نشان می دهد.
شما نمی توانید کسری بودجه را به سادگی با افزایش مالیات کاهش دهید.
برای جلوگیری از حرکت کشور به سمت کسری بودجه
جبران این کسری برای ما سخت خواهد بود.
یونایتد امیدوار است که کسری دو گل از بازی رفت را جبران کند.
این کشور دارای کسری تراز پرداخت ها/بودجه/تجارت 250 میلیون دلاری است.
کسری کالاهای تولیدی بریتانیا در سه ماه گذشته اندکی کاهش یافت.
این تئاتر با کسری بیش از 150000 دلار در سال کار می کند.
دو شرکت بین آنها کسری نزدیک به 14 میلیارد دلار گزارش کرده اند.
About a third of the nation's non-profit arts presenters run a large deficit each year according to Charity Navigator.
به گفته Charity Navigator، حدود یک سوم از مجریان هنرهای غیرانتفاعی کشور هر سال کسری زیادی دارند.
کاهش/کاهش کسری
federal/government/public deficit
کسری بودجه فدرال/دولت/عمومی
کسری تراز پرداخت های ایالات متحده بیش از 4 درصد از تولید ناخالص داخلی بود.
کسری بازنشستگی/صندوق بازنشستگی
The company reported that an estimated $31.5 million deficit in this year's operating budget would end up at about $20 million as a result of savings.
این شرکت گزارش داد که کسری تخمینی 31.5 میلیون دلاری در بودجه عملیاتی امسال در نتیجه صرفه جویی به حدود 20 میلیون دلار خواهد رسید.
There is a deficit of trust between the customer and the banks, which yesterday's headline figure will do little to dispel.
کسری اعتماد بین مشتری و بانک ها وجود دارد که رقم تیتر دیروز کمک چندانی به رفع آن نخواهد کرد.
در آن زمان انتظار می رفت که بودجه فدرال حداقل تا سال مالی 2011 با کسری باقی بماند.
در آخرین ارزیابی، تقریباً همه صندوقهای بازنشستگی شورا با کسری مواجه بودند.
shortage
کمبود
عدم
deficiency
بی کفایتی
scarcity
خواستن
dearth
فقر
insufficiency
ناچیز بودن
کمیاب بودن
inadequacy
کمبود عرضه
paucity
قحطی
خشکسالی
scantiness
نیشگون گرفتن
scarceness
ناکافی بودن
undersupply
شکست
famine
کروچیدن
shortfall
خشکی
drought
خلاء
pinch
ضرر - زیان
inadequateness
پیش فرض
معوقه
crunch
بدهی
drouth
نارسایی
lacuna
بدهکاری
دفع اب
default
arrears
insufficience
debit
indebtedness
defalcation
shortcoming
abundance
فراوانی
adequacy
کفایت
amplitude
دامنه
opulence
مجلل
plenitude
مازاد
ثروت
sufficiency
مزیت - فایده - سود - منفعت
surplus
کافی
اضافی
کمال
سود
excess
رضایت
perfection
موفقیت
زائد بودن
موج سواری
ابر فراوانی
superfluousness
فراوانی بیش از حد
surfeit
مازاد عرضه
superfluity
مقدار زیاد
superabundance
سرریز
overabundance
افزونگی
oversupply
به علاوه
plethora
بیش از حد
overflow
اضافه
redundancy
شکمی
چربی
overkill
پرخوری
overplus
bellyful
glut