regional
regional - منطقه ای
adjective - صفت
UK :
US :
منطقه گرایی
مربوط به یک منطقه یا منطقه خاص
connected with a particular region
مرتبط با یک منطقه خاص
مربوط به بخش خاصی از یک کشور یا آمده از آن
مربوط به بخش خاصی از یک کشور یا قسمت خاصی از جهان است یا از آن می آید
used to describe a company or an organization that operates in a particular part of a country rather than the whole country
برای توصیف یک شرکت یا سازمانی استفاده می شود که در یک بخش خاص از یک کشور به جای کل کشور فعالیت می کند
The findings are likely to generate important implications in terms of competitiveness, regional and labour market impact and regulatory policy.
این یافتهها احتمالاً پیامدهای مهمی را از نظر رقابتپذیری، تأثیر منطقهای و بازار کار و سیاستهای نظارتی ایجاد میکنند.
Ethnic religious class regional and national antipathies have all been known to find expression through football and football support.
ضدیتهای قومی، مذهبی، طبقاتی، منطقهای و ملی همه از طریق فوتبال و حمایت فوتبال آشکار میشوند.
They were to be based on existing regional and other colleges already substantially engaged in higher education.
آنها می بایست بر پایه دانشکده های منطقه ای و دیگر دانشکده های موجود که قبلاً به طور قابل توجهی در آموزش عالی مشغول بودند، ایجاد شوند.
برنامه های هسته ای تهدیدی برای صلح منطقه ای و جهانی است.
این مشکل یک بعد منطقه ای نیز دارد.
Ian Vickers, 33, becomes regional planner and Patrick Boyle, 24, has been appointed design and build manager.
ایان ویکرز، 33 ساله، برنامه ریز منطقه ای می شود و پاتریک بویل، 24 ساله، به عنوان مدیر طراحی و ساخت منصوب شده است.
In a short period of rapid theoretical development the emergent core of regional planning principles and practices strengthened considerably.
در یک دوره کوتاه توسعه نظری سریع، هسته نوظهور اصول و شیوه های برنامه ریزی منطقه ای به طور قابل توجهی تقویت شد.
جریانی از مطالعات منطقه ای در طول دهه 1960 و تا 1970 دنبال شد.
خدمات موجود در سطح محلی و منطقه ای
تضاد منافع منطقه ای و ملی
یک مجمع/شورای/دولت منطقه ای
یک مدیر/مدیر منطقه ای
national initiatives for regional development
ابتکارات ملی برای توسعه منطقه ای
یک دفتر/مرکز/آژانس منطقه ای
این موضوع بر امنیت منطقه تأثیر می گذارد و پیامدهای بین المللی دارد.
تغییرات منطقه ای در تلفظ
regional elections/newspapers
انتخابات منطقه ای / روزنامه ها
لهجه / گویش / روزنامه منطقه ای
regional demand/distribution
تقاضا/توزیع منطقه ای
اقتصاد/بازار منطقه ای
تبلیغات ملی بسیار بیشتر از تبلیغات منطقه ای ضربه خورده است.
Starting new stores in new markets involves setting up regional offices and launching marketing campaigns.
راه اندازی فروشگاه های جدید در بازارهای جدید مستلزم راه اندازی دفاتر منطقه ای و راه اندازی کمپین های بازاریابی است.
regional businesses/companies
کسب و کار/شرکت های منطقه ای
یک بانک / روزنامه منطقه ای
a regionally based organization
یک سازمان منطقه ای
محلی
ناحیه
provincial
استانی
شهرستان
parochial
محدود
territorial
سرزمینی
zonal
ناحیه ای
cantonal
کانتونی
devolved
واگذار کرد
localisedUK
محلی سازی شده در انگلستان
localizedUS
LocalizedUS
sectoral
بخشی
حالت
بومی
sectional
مقطعی
vernacular
زبان عامیانه
حوزه
زمین
بین المللی
استعماری
countrified
کشوری شده است
ملی
areal
منطقه ای
region-specific
خاص منطقه
zone-specific
منطقه خاص
ملی
جهانی
unrestricted
نامحدود
بین المللی
گسترده
جهانی است
worldwide
در سراسر جهان
pandemic
پاندمی
جهان
intercontinental
بین قاره ای
خارجی
عمومی
بطور گسترده
جمعی
مرکزی
broad-minded
وسیع فکر
لیبرال
cosmopolitan
جهان شهری
catholic
کاتولیک
tolerant
متحمل
receptive
پذیرا
open-minded
روشنفکر
باز کن
all-embracing
همه جانبه
world-wide