go
go - برو
verb - فعل
UK :
US :
برای سفر یا نقل مکان به مکانی که از جایی که هستید یا جایی که زندگی می کنید دور است
حرکت یا سفر به روشی خاص یا مسافتی خاص
برای انجام کاری به مکان خاصی نقل مکان کرد
حضور در کنسرت، مهمانی، جلسه و غیره
حضور منظم در مدرسه، کلیسا و غیره
برای ترک یک مکان
برای انجام کاری، جایی را که هستید ترک کنید
به نوعی تغییر کند، به خصوص با بدتر شدن از قبل
به شکلی خاص اتفاق بیفتد یا توسعه یابد
رسیدن به جایی خاص یا منتهی شدن به مکان خاصی
اگر چیزی به جایی برسد، این موقعیت معمول آن است
اندازه، شکل یا مقدار مناسب برای یک فضای خاص باشد
ارسال یا ارسال شود
قرار گرفتن در یک وضعیت یا وضعیت خاص، به ویژه در وضعیت بد
شروع کردن به انجام کاری
اگر یک ساعت، ساعت یا ماشین کار کند، حرکت می کند و همانطور که باید کار می کند
زمانی استفاده می شود که به کسی می گویید شخص یا چیزی چه حرکتی انجام داده است
چیزی گفتن
برای ایجاد یک صدای خاص
برای صحبت در مورد چیزی مانند داستان یا آهنگ استفاده می شود
برای ایجاد نویز به عنوان هشدار یا سیگنال
دیگر وجود نداشته باشد یا دیگر در همان مکان نباشد
اگر یکی از حواس شما مانند بینایی، شنوایی و غیره در حال حرکت باشد، بدتر می شود
اگر آنچه می گوید برود، آن شخص صاحب اختیار است و آنچه می گوید باید اطاعت شود
ضعیف، آسیب دیده و غیره، یا به درستی کار نمی کند
برای مردن - وقتی می خواهید از گفتن کلمه مرگ اجتناب کنید از این استفاده کنید
صرف شود
برای فروش
ارائه مقدار مشخصی پول برای چیزی
می گفت زمان چقدر سریع یا آهسته می گذرد
اگر رنگها، سلیقهها، سبکها و غیره به هم برسند، ظاهر، طعم و غیره با هم خوب هستند
به اتاقش رفت و در را پشت سرش بست.
من باید برای کار به رم بروم.
او به چین رفته است (= اکنون در چین است یا در راه است).
او به چین بوده است (= به چین رفت و اکنون برگشته است).
آیا برای کریسمس به خانه می روید؟
او این آخر هفته به دیدن خواهرش رفته است.
به مهمانی دیو می روی؟
چه کسی دیگر می رود؟
His dog goes everywhere with him.
سگش با او همه جا می رود.
او را دعوت کرد تا با او به کنسرت برود.
He's going too fast.
او خیلی سریع می رود.
آنها به سمت شمال به سمت کوه ها رفتند.
حدود پنجاه مایل رفته بودیم که ماشین خراب شد.
او با یک پیشخدمت تصادف کرد و سینی نوشیدنی او پرواز کرد.
ماشین از جاده خارج شد و به داخل گودال رفت.
با گریه از پله ها بالا رفت.
زمین خوردم و از پله ها پایین رفتم.
در آنجا شارژ نکنید!
الان باید برم
ساعت شش آمدند و ساعت نه رفتند.
Has she gone yet?
آیا او هنوز رفته است؟
او یک ساعت رفته است (= ساعتی پیش رفت).
قطار کی می رود؟
برای رفتن به سفر / تور / سفر / سفر دریایی
ریچارد به مدت دو هفته به مرخصی رفته است.
برای رفتن به تعطیلات
رفتن به تعطیلات
برای رفتن به مدرسه / کالج / دانشگاه
برای عمل باید به بیمارستان بروم.
باید برم بیمارستان
برای رفتن به سینما
پیشرفت
ادامه دهید
حرکت
پیش رفتن
مسافرت رفتن
عبور
سفر
march
مارس
سرعت
راه رفتن
forge ahead
پیشروی
همراه باشید
عازم شدن
سوار شو
در رفتن
حرکت کن
betake oneself
خود را به جان هم انداختن
سر
ادامه هید
فشار دادن
فشار دهید
فشار بر روی
make headway
پیشرفت کردن
به جلو حرکت کن
march on
راهپیمایی
شخم زدن
plough on
ساختن
plow on
ادامه دادن
forge
فشار رو به جلو
صبر کن
اقامت کردن
آویزان شدن
ماندن
متوقف کردن
tarry
درنگ
abide
پایبند بودن
bide
بده
linger
باقی مانده
ایستادن
بیواک
bivouac
ساکن
dwell
شناور
hover
اقامت داشتن
reside
اقامت
sojourn
مکث
halt
بگرد
در انتظار
await
سر جای خود بمان
پاتوق کردن
سرجاتون بمونین
معلق
بچسبید
منتظر ماندن
تاخیر انداختن
ادامه
دور آویزان
عقب بمان
حل کن