invite
invite - دعوت
verb - فعل
UK :
US :
دعوت
دعوت کردن
بی دعوت
دعوت کننده
---
از کسی بخواهید که به یک مهمانی، عروسی، غذا و غیره بیاید
مودبانه از کسی بخواهی کاری انجام دهد
تشویق به اتفاق بد، به خصوص بدون قصد
دعوت به مهمانی، غذا و غیره
به کسی فرصتی برای انجام کاری پیشنهاد دادن
از کسی بخواهید که به یک رویداد بیاید
درخواست یا درخواست از کسی برای رفتن به یک رویداد
to request something especially formally or politely
درخواست چیزی، مخصوصاً رسمی یا مؤدبانه
to act in a way that causes or encourages something to happen or someone to believe or feel something
رفتار کردن به گونه ای که باعث یا تشویق چیزی به اتفاق یا کسی برای باور یا احساس چیزی شود
an invitation
دعوت
to ask someone in a polite or friendly way to come somewhere such as to a party or to formally ask someone to do something
مودبانه یا دوستانه از کسی بخواهید که به جایی بیاید، مثلاً به یک مهمانی، یا به طور رسمی از کسی بخواهید کاری انجام دهد
انجام کاری که می تواند باعث اتفاق دیگری شود
از کسی بخواهید که به یک رویداد برود
درخواست رسمی یا مؤدبانه چیزی
شاید بازاریابان فیلم باید در دعوت از مقایسه دقت بیشتری می کردند.
درخواست برای این موقعیت از همه افراد با تجربه مرتبط دعوت می شود.
عدم ارائه کمک فقط باعث فاجعه بیشتر در منطقه می شود.
در واقع هدف آنها از دعوت او به ناهار این بود که از او بخواهند او را طلاق دهد.
کاری که او برخلاف تمرینش با مهمانان موسیقی انجام نمی دهد دعوت از جازی به صحبت است.
در واقع به نظر میرسید که آنها با موعظه آشکار در مکانهای عمومی به آزار و اذیت دعوت میکردند.
تظاهرکنندگان دعوت به قصاص کردند و آن را با چوب و قمه و دستگیری گرفتند.
در پایان سخنرانی، دکتر بوش از حضار دعوت کرد تا سوالات خود را مطرح کنند و نظرات خود را به اشتراک بگذارند.
بزرگسالان در این اتاق ها از دانش آموزانی که با آنها کار می کنند دعوت می کنند تا بخشی از یک جامعه نیز باشند.
کسانی از شما که در حال تدریس و تربیت معلم برای مدرسه هستید، به شورش دعوت می کنم.
اجازه دادن به یک نوجوان شانزده ساله برای بیرون ماندن تمام شب فقط باعث ایجاد دردسر می شود.
اگر ماشین خود را به طور منظم نگهداری نکنید، فقط به دردسر می افتید.
آیا به مهمانی آنها دعوت شده اید؟
خیلی مهربانانه مرا به ناهار دعوت کرد.
دوست داشتم می رفتم اما دعوت نشدم.
مادرم چند دوست را دعوت کرد که 20 سال بود ندیده بود.
همه را برای شام دعوت کنیم.
آنها از من دعوت کرده اند که با آنها به پاریس بروم.
اسقف نمایندگانی را از همه بخش های اسقف دعوت کرد.
نامزدهای موفق هفته آینده برای مصاحبه دعوت خواهند شد.
کلارک به جلسه دعوت نشد.
این وزارتخانه برای تخریب ساختمان ها مناقصه دعوت کرده بود.
او از حضار سؤالاتی را دعوت کرد.
از خوانندگان دعوت می شود نظرات خود را برای ما ایمیل کنند.
از او برای شرکت در کنفرانس صلح پاریس در سال 1919 دعوت شد.
Audience members are invited to participate in the discussion.
از مخاطبان دعوت می شود در بحث شرکت کنند.
در سال 1956 از او برای پیوستن به باله بولشوی به عنوان سولیست دعوت شد.
چنین نظراتی فقط باعث ایجاد دردسر می شود.
چنین مجازات های سختی، زندانیان را به پاسخ سرکشی دعوت می کرد.
آیا دوست دارید شنبه برای یک وعده غذایی بیایید؟
There's a presentation of our new product at the conference on Tuesday. Would you be interested in coming along?
ارائه محصول جدید ما در کنفرانس روز سه شنبه وجود دارد. آیا شما علاقه مند به همراهی هستید؟
من روز شنبه به بازی می روم - چطور به من ملحق شوید؟
ما به بوستون می رویم - آیا می خواهید با ما بیایید؟
خیلی خوب خواهد بود، متشکرم
خیلی دوست دارم، خیلی ممنون.
متاسفم. من قبلاً در آخر هفته چیزی دارم.
متاسفم. من از قبل برای شنبه برنامه هایی دارم.
ممنون، دفتر خاطراتم را چک می کنم و به شما اطلاع می دهم.
ممنون، تقویمم را بررسی می کنم و به شما اطلاع می دهم.
از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید تا در جلسه سالانه انجمن شرکت کنید.
اگر شکایتی دارد از او دعوت می کنم که این کار را بکند.
به نظر می رسد این فیلم با «شغل ایتالیایی» مقایسه شود.
هیاهو و شور و شوق پیرامون این رویداد به طرز مثبتی باعث ایجاد شک و تردید شد.
پرسیدن
bid
پیشنهاد
درخواست
summon
احضار
تمام شده است
کسی را دور داشته باشد
درخواست حضور
درخواست لذت از همراهی کسی
request someone's appearance at
درخواست حضور کسی در
entertain
سرگرم کردن
بپرس
خوش آمدی
دريافت كردن
دعوت کن
دور دعوت کردن
accommodate
تطبیق
درمان شود
میزبان
زنگ زدن
دور بپرس
دعوت به یک وعده غذایی
بازی میزبان به
چک را بردار
میزبان باشد
میزبان باشیم
میزبان بازی به
شراب و شام
نشان دادن مهمان نوازی به
دور هم جمع شدن
entice
فریب دادن
woo
وو