lunch

base info - اطلاعات اولیه

lunch - ناهار

noun - اسم

/lʌntʃ/

UK :

/lʌntʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [lunch] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She's gone to lunch.


    او برای ناهار رفته است.

  • I'm ready for some lunch.


    من برای ناهار آماده ام

  • I always eat/have lunch at my desk.


    من همیشه پشت میزم غذا می خورم/ناهار می خورم.

  • What shall we have for lunch?


    ناهار چی بخوریم؟

  • Lopez suggested they meet over lunch (= at or during lunchtime).


    لوپز پیشنهاد کرد که آنها در هنگام ناهار (= در یا در هنگام ناهار) ملاقات کنند.

  • We serve hot and cold lunches.


    ناهار گرم و سرد سرو می کنیم.

  • a one-hour lunch break


    یک ساعت استراحت ناهار

  • Let's do lunch (= have lunch together).


    بیا ناهار کنیم (= ناهار با هم بخوریم).

  • Christmas/Sunday lunch


    ناهار کریسمس/یکشنبه

  • a picnic/buffet lunch


    ناهار پیک نیک/بوفه

  • We had a pub lunch (= lunch in a pub).


    ناهار میخانه ای داشتیم (= نهار در میخانه).

  • I make sure my kids have a hot school dinner not just a packed lunch.


    من مطمئن می شوم که بچه هایم یک شام مدرسه گرم دارند، نه فقط یک ناهار بسته بندی شده.

  • a cream tea.


    یک چای خامه ای

  • What time do the kids have their tea?


    بچه ها ساعت چند چای می خورند؟


  • بیا و با من ناهار بخور

  • Do you want to grab some lunch?


    آیا می خواهید ناهار بخورید؟

  • I helped wash up the lunch things.


    به شستن وسایل ناهار کمک کردم.

  • She fixed lunch for the whole family.


    او ناهار را برای تمام خانواده درست کرد.

  • The lunch crowd was filtering in slowly.


    جمعیت ناهار به آرامی در حال فیلتر شدن بود.

  • The restaurant offers a £20 set lunch.


    این رستوران یک ناهار 20 پوندی ارائه می دهد.

  • The society's annual lunch will be held next Wednesday.


    نهار سالانه انجمن چهارشنبه هفته آینده برگزار می شود.

  • The tour includes a lunch stop.


    این تور شامل توقف ناهار می باشد.

  • We went for a sandwich lunch at the local bar.


    برای ناهار ساندویچ در بار محلی رفتیم.

  • What's for lunch?


    ناهار چیه؟

  • We had a pub lunch.


    ناهار میخانه ای خوردیم.

  • I'm sorry Joanna isn't here at the moment she's (gone) out to/gone to lunch.


    متاسفم، جوانا در حال حاضر اینجا نیست، او برای ناهار (رفته) بیرون است/ رفته است.

  • We must do lunch sometime (= have lunch together).


    ما باید یک وقت ناهار را انجام دهیم (= ناهار را با هم بخوریم).

  • I'm lunching with Giles.


    من با گیلز ناهار میخورم.

  • We had soup and sandwiches for lunch.


    برای ناهار سوپ و ساندویچ خوردیم.

  • I take my lunch to work.


    ناهارمو میبرم سرکار

  • We lunched on crackers and cheese.


    ناهار کراکر و پنیر خوردیم.

synonyms - مترادف
  • luncheon


    ناهار

  • daymeal


    وعده غذایی روزانه

  • tea


    چای

  • nones


    هیچ کدام

  • snack


    خوراک مختصر


  • چای بالا

  • midday meal


    غذای ظهر

  • supper


    عصرانه

  • banquet


    ضیافت

  • feast


    جشن


  • گسترش

  • repast


    دوباره پسوند

  • blowout


    فوران


  • وعده غذایی


  • خوراک


  • شام

  • refection


    انعکاس

  • chow


    غذا خوردن

  • collation


    تطبیق

  • regale


    سلطنتی

  • binge


    پرخوری

  • nosh


    نوش

  • nosh-up


    سر به بالا

  • tuck-in


    جمع کردن


  • منو


  • جدول

  • potluck


    غذای ساده و مختصر


  • بهم ریختگی

  • scoff


    تمسخر

  • eats


    می خورد

  • din-din


    دین دین

antonyms - متضاد
  • snack


    خوراک مختصر

لغت پیشنهادی

amyotrophic

لغت پیشنهادی

memphis

لغت پیشنهادی

accretive