thank

base info - اطلاعات اولیه

thank - تشکر

verb - فعل

/θæŋk/

UK :

/θæŋk/

US :

family - خانواده
thanks
با تشکر
thankfulness
سپاسگزاری
thankful
سپاسگزار
thankless
ناسپاس
thankfully
خوشبختانه
google image
نتیجه جستجوی لغت [thank] در گوگل
description - توضیح
  • to tell someone that you are pleased and grateful for something they have done, or to be polite about it


    به کسی بگویید که از کاری که انجام داده است خوشحال و سپاسگزار هستید یا در مورد آن مودب باشید

  • to tell someone that you are pleased and grateful for something they have given you or done for you


    به کسی بگویید که از چیزی که به شما داده یا برای شما انجام داده است خوشحال و سپاسگزار هستید

  • to thank someone by saying the words ‘thank you’, or by giving them something


    با گفتن کلمات متشکرم یا با دادن چیزی به کسی تشکر کنید

  • to thank someone for something they have done – used in speeches and letters


    تشکر کردن از کسی برای کاری که انجام داده است - در سخنرانی ها و نامه ها استفاده می شود


  • برای تشکر کردن از کسی با دادن چیزی به او یا انجام کاری خاص برای او


  • علنا انجام دادن یا گفتن چیزی برای تشکر از کسی برای کمک یا حمایتش

  • to express to someone that you are pleased about or are grateful for something that they have done


    به کسی ابراز کنید که از کاری که انجام داده است خوشحال هستید یا سپاسگزار هستید

  • to express appreciation to someone for something the person has done


    ابراز قدردانی از کسی برای کاری که شخص انجام داده است


  • عدم تایید اگر از کسی به خاطر چیز بدی تشکر می کنید، به این معنی است که آن شخص مسئول آن است

  • I thank all who have assisted the Bill's passage through the House.


    من از همه کسانی که در تصویب این لایحه از طریق مجلس کمک کردند تشکر می کنم.

  • We must write and thank Cathy for the present.


    ما باید بنویسیم و از کتی بابت حال تشکر کنیم.

  • After that lots of people stood up and thanked everybody.


    بعد از آن تعداد زیادی از مردم بلند شدند و از همه تشکر کردند.

  • A relieved Mr Maxwell thanked his lawyer profusely.


    آقای ماکسول که آسوده شده بود از وکیلش بسیار تشکر کرد.

  • He was probably even now thanking his lucky stars for a narrow escape.


    او احتمالاً حتی اکنون از ستاره های خوش شانس خود برای یک فرار باریک تشکر می کرد.

  • I spent three hours helping her and she didn't even thank me.


    من سه ساعت به او کمک کردم و او حتی از من تشکر نکرد.

  • It is intended to accredit these individually as used but we would like to take the opportunity of thanking Mr Gilson now.


    در نظر گرفته شده است که این موارد را به صورت جداگانه تایید کنیم، اما مایلیم از این فرصت استفاده کنیم و اکنون از آقای گیلسون تشکر کنیم.

  • The Governor publicly thanked the people of Arizona for supporting him during his campaign.


    فرماندار علنا ​​از مردم آریزونا برای حمایت از او در طول مبارزات انتخاباتی اش تشکر کرد.

  • She did not thank this nun for making her the centre of attention.


    او از این راهبه تشکر نکرد که او را در مرکز توجه قرار داده است.

example - مثال
  • I must write and thank Mary for the present.


    باید بنویسم و ​​از مریم به خاطر این هدیه تشکر کنم.

  • In his speech he thanked everyone for all their hard work.


    وی در سخنان خود از زحمات همه قدردانی کرد.

  • She said goodbye and thanked us for coming.


    خداحافظی کرد و از آمدن ما تشکر کرد.

  • There's no need to thank me—I enjoyed doing it.


    نیازی به تشکر نیست - من از انجام آن لذت بردم.

  • I'd like to take this opportunity to thank everyone I've worked with over the years.


    مایلم از این فرصت استفاده کنم و از همه کسانی که در این سال ها با آنها کار کرده ام تشکر کنم.

  • The organizing committee wish to thank their sponsors and all who helped.


    کمیته برگزاری از حامیان مالی خود و همه کسانی که کمک کردند تشکر می کند.

  • I would like to thank you all most sincerely.


    من می خواهم از همه شما صمیمانه تشکر کنم.

  • I have my parents to thank for my success.


    من باید از والدینم برای موفقیتم تشکر کنم.

  • Largely we have science to thank for our longer, healthier lives.


    تا حد زیادی ما علم داریم که باید برای زندگی طولانی تر و سالم ترمان تشکر کنیم.

  • I'll thank you to mind your own business.


    من از شما تشکر می کنم که به کار خود فکر کنید.

  • Thank God you're safe!


    خدا را شکر که در امان هستید!

  • ‘Thank goodness for that!’ she said with a sigh of relief.


    او با آهی آسوده گفت: «خدا را شکر به خاطر آن!»

  • Thank heavens I've found my keys.


    خدایا شکرت که کلیدهایم را پیدا کردم.

  • Just thank your lucky stars you weren’t in the house at the time.


    فقط از ستاره های خوش شانس خود که در آن زمان در خانه نبودید تشکر کنید.

  • John won't thank you for interfering.


    جان از دخالت شما تشکر نخواهد کرد.

  • Thank you very much. It's very kind of you./You really shouldn't have.


    بسیار از شما متشکرم. این از شما خیلی مهربان است./واقعا نباید این کار را می کردید.

  • Thank you so much for coming. It was really nice to see you.


    از آمدن شما بسیار سپاسگزارم. واقعا خوشحال شدم دیدمت

  • I'm very grateful.


    خیلی ممنونم.

  • I do appreciate your help.


    من از کمک شما قدردانی می کنم.

  • That's all right.


    مشکلی نیست.

  • Don't mention it.


    به آن اشاره نکنید.

  • No problem.


    مشکلی نیست

  • My pleasure.


    باعث افتخار من.

  • I'm glad I could help.


    خوشحالم که تونستم کمک کنم

  • I wanted to thank him personally.


    می خواستم شخصا از او تشکر کنم.

  • I have to thank you all so much.


    من باید از همه شما بسیار تشکر کنم.

  • He thanked me for taking him home.


    از من تشکر کرد که او را به خانه بردم.

  • Don’t thank me thank my fatherhe paid for it.


    از من تشکر نکنید، از پدرم تشکر کنید - او هزینه آن را پرداخت.

  • You can thank John for this disaster.


    شما می توانید از جان برای این فاجعه تشکر کنید.

synonyms - مترادف

  • اذعان

  • recogniseUK


    تشخیص انگلستان

  • recognizeUS


    ایالات متحده را بشناسد


  • قدردانی

  • bless


    برکت دادن

  • express gratitude for


    ابراز قدردانی برای


  • تشکر کن

  • be grateful for


    سپاسگزار باشید

  • be grateful


    بدهکار باشد

  • be indebted


    موظف باشد

  • be obligated


    وادار شده

  • be obliged


    ابراز قدردانی

  • express gratitude


    ابراز تشکر کنید


  • نشان دادن قدردانی


  • ادب نشان دهد

  • show appreciation


    قدردانی نشان دهید

  • show courtesy


    گسترش تشکر از

  • show gratitude


    با تشکر از


  • بگو متشکرم


  • نشان دادن قدردانی به


  • ابراز قدردانی به

  • show appreciation to


    ابراز تشکر از

  • show gratitude to


  • express gratitude to



  • express one's thanks to


antonyms - متضاد
  • rue


    غم و اندوه

لغت پیشنهادی

disappeared

لغت پیشنهادی

potassium

لغت پیشنهادی

redefining