conference

base info - اطلاعات اولیه

conference - کنفرانس

noun - اسم

/ˈkɑːnfərəns/

UK :

/ˈkɒnfərəns/

US :

family - خانواده
confer
اهدا کردن
google image
نتیجه جستجوی لغت [conference] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The hotel is used for exhibitions, conferences and social events.


    این هتل برای نمایشگاه ها، کنفرانس ها و رویدادهای اجتماعی استفاده می شود.

  • to host/organize a conference


    میزبانی/سازماندهی یک کنفرانس

  • to speak at/address a conference


    سخنرانی در یک کنفرانس / سخنرانی

  • The conference will be held in Glasgow.


    این کنفرانس در گلاسکو برگزار خواهد شد.

  • Delegates to the Labour Party's annual conference will be staying in the Grand Hotel.


    نمایندگان کنفرانس سالانه حزب کارگر در هتل بزرگ اقامت خواهند داشت.

  • the national conference of the American Psychiatric Association


    کنفرانس ملی انجمن روانپزشکی آمریکا

  • We met at an international conference.


    ما در یک کنفرانس بین المللی ملاقات کردیم.

  • The resolution will be debated at the party conference in Brighton.


    این قطعنامه در کنفرانس حزب در برایتون مورد بحث قرار خواهد گرفت.

  • She is attending a three-day conference on AIDS education.


    او در یک کنفرانس سه روزه در مورد آموزش ایدز شرکت می کند.


  • کنفرانسی برای متخصصان سلامت از سراسر جهان

  • a conference room/centre


    یک اتاق کنفرانس / مرکز

  • They agreed to convene a peace conference by mid-November.


    آنها موافقت کردند که کنفرانس صلح را تا اواسط نوامبر برگزار کنند.

  • Her working day consists of conferences with foreign diplomats.


    روز کاری او شامل کنفرانس هایی با دیپلمات های خارجی است.

  • He was in conference with his lawyers all day.


    او تمام روز با وکلایش در جلسه بود.

  • Ministers from all four countries involved will meet at the conference table this week.


    وزیران هر چهار کشور درگیر در این هفته در میز کنفرانس ملاقات خواهند کرد.

  • Southeast Conference football champions


    قهرمانان فوتبال کنفرانس جنوب شرق

  • The conference adopted a resolution on minority rights.


    این کنفرانس قطعنامه ای در مورد حقوق اقلیت ها تصویب کرد.

  • The conference agreed to adopt a set of compromise proposals.


    کنفرانس با تصویب مجموعه ای از پیشنهادات مصالحه موافقت کرد.

  • The conference brought together historians working in a variety of fields.


    این کنفرانس مورخانی را گرد هم آورد که در زمینه های مختلف کار می کردند.

  • The conference featured a keynote address by one of our most eminent scientists.


    این کنفرانس یک سخنرانی کلیدی توسط یکی از برجسته ترین دانشمندان ما داشت.

  • The conference heard an appeal from a representative from one of the more deprived areas.


    در این کنفرانس درخواست نماینده یکی از مناطق محروم شنیده شد.

  • The party leader made a morale-boosting speech from the conference platform.


    رهبر حزب از سکوی کنفرانس یک سخنرانی روحیه بخش داشت.


  • کنفرانسی که به موضوع صلح اختصاص دارد

  • a conference entitled ‘Strategies for Epidemic Control’


    کنفرانسی با عنوان راهبردهای کنترل اپیدمی

  • a conference examining cross-border cooperation


    کنفرانسی برای بررسی همکاری های فرامرزی

  • a conference for catering managers


    کنفرانسی برای مدیران کترینگ


  • کنفرانس کمک های اقتصادی

  • an inter-governmental conference examining cross-border cooperation


    کنفرانس بین دولتی برای بررسی همکاری های فرامرزی

  • The meeting was held in a conference centre in Birmingham.


    این نشست در یک مرکز کنفرانس در بیرمنگام برگزار شد.


  • مدیریت کنفرانس مشترکی با اتحادیه داشت.

  • a conference between the warring parties


    کنفرانسی بین طرف های متخاصم

synonyms - مترادف

  • ملاقات

  • assembly


    مونتاژ

  • gathering


    جمع آوری

  • convocation


    تشکیل جلسه


  • قرارداد

  • congress


    کنگره

  • congregation


    جماعت

  • conclave


    کنفرانس

  • powwow


    وای

  • assemblage


    مجموعه

  • muster


    اجلاس - همایش


  • گردآوری

  • ingathering


    سینود

  • synod


    گفتگو

  • colloquium


    هوی

  • hui


    روز دور

  • awayday


    وقت ملاقات


  • تجمع

  • rally


    با هم بودن

  • get-together


    شورا


  • گروه


  • جمع شدن

  • caucus


    انجمن

  • huddle


    confab

  • forum


    جلسه

  • confab


    سمپوزیوم


  • سمینار

  • symposium


    رانگا

  • seminar


    شرکت

  • runanga



antonyms - متضاد

  • ساکت


  • سکوت


  • توافق


  • تقسیم

  • separation


    جدایش، جدایی


  • صلح

  • listening


    استماع

  • soliloquy


    تک گویی

  • harmony


    هماهنگی

  • calm


    آرام


  • تصویب

  • flattery


    چاپلوسی

  • praise


    ستایش

لغت پیشنهادی

ahold

لغت پیشنهادی

respond

لغت پیشنهادی

anticipation