resolution
resolution - وضوح
noun - اسم
UK :
US :
یک تصمیم یا بیانیه رسمی مورد توافق گروهی از مردم، به ویژه پس از رأی گیری
وقتی کسی مشکل، مشاجره یا موقعیت دشواری را حل می کند
قولی به خودت برای انجام کاری
اعتقاد و عزم قوی
قدرت تلویزیون، دوربین، میکروسکوپ و غیره برای ارائه یک تصویر واضح
an official decision or statement agreed on by two or more people or groups of people often after a vote
یک تصمیم یا بیانیه رسمی مورد توافق دو یا چند نفر یا گروهی از مردم، اغلب پس از رأی گیری
هنگامی که یک اختلاف خاص، پرونده حقوقی و غیره حل و فصل شود
a measurement of the number of PIXELs a computer screen can show. The measurement called DPI, is the number of dots over an inch of the screen. Screens with high resolution (=lots of dots) are clearer than those with low resolution
اندازه گیری تعداد پیکسل هایی که یک صفحه کامپیوتر می تواند نشان دهد. اندازه گیری که DPI نامیده می شود، تعداد نقاط در یک اینچ از صفحه نمایش است. صفحه نمایش هایی با وضوح بالا (=نقاط زیاد) واضح تر از صفحه نمایش های با وضوح پایین هستند
یک تصمیم رسمی که پس از رأی گیری یک گروه یا سازمان گرفته می شود
قولی به خود برای انجام یا عدم انجام کاری
determination
عزم
عمل حل یا پایان دادن به یک مشکل یا مشکل
the ability of a microscope, or a television or computer screen to show things clearly and with a lot of detail
توانایی میکروسکوپ یا صفحه نمایش تلویزیون یا کامپیوتر برای نشان دادن چیزها به وضوح و با جزئیات زیاد
عمل جداسازی یا تفکیک شدن به بخشهای کاملاً متفاوت
عمل حل یک مشکل یا یافتن راهی برای بهبود وضعیت دشوار
رزولوشن همچنین فرآیند یافتن جهت و قدرت یک بردار است.
بیانیه رسمی تصمیم یا نظر
اگر تصمیمی بگیرید، به خودتان قول می دهید که کاری انجام دهید
a formal statement on which people in an organization vote or the decision taken as a result of this vote
بیانیه رسمی که افراد در یک سازمان در مورد آن رأی می دهند، یا تصمیمی که در نتیجه این رأی گرفته شده است
فرآیند حل یا پایان دادن به یک مشکل یا اختلاف نظر
برای صحبت در مورد اینکه صفحه کامپیوتر یا تلویزیون چقدر واضح تصاویر را نشان می دهد استفاده می شود
رهبران جمهوری خواه امیدوار بودند تا قبل از تشکیل کنگره جدید، پرونده اخلاقی حل شود.
This distinction becomes clearer when one sees that it is mainly the industrial applications which have developed into dispute resolution.
این تمایز زمانی آشکارتر می شود که ببینیم این عمدتاً کاربردهای صنعتی هستند که به حل اختلاف توسعه یافته اند.
a high resolution microscope
یک میکروسکوپ با وضوح بالا
At time he was able to feel and convey the immediate resolution of the various tensions and contradictions of his life.
در آن زمان او قادر به احساس و انتقال فوری تنش ها و تضادهای مختلف زندگی خود بود.
With its lower resolution television proved an easier first target for electronic special effects.
با وضوح کمتر، تلویزیون اولین هدف آسانتری برای جلوههای ویژه الکترونیکی بود.
سازمان ملل قطعنامه حقوق بشر را با 130 رای موافق در برابر 2 رای به تصویب رساند.
همچنین شش رای مخالف و سیزده رای ممتنع به این قطعنامه داده شد.
آیا تصمیمی برای سال نو گرفته اید (= برای مثال، از اول ژانویه سیگار را ترک کنید)؟
او تصمیم گرفت که بیشتر با بستگانش ملاقات کند.
من برای سال جدید تصمیم گرفتم که سیگار را ترک کنم.
to pass/adopt/approve a resolution
تصویب/تصویب/تصویب قطعنامه
شورای امنیت سازمان ملل متحد به اتفاق آرا قطعنامه ای را برای توقف درگیری ها تصویب کرد.
dispute/conflict resolution
حل اختلاف/تعارض
The government is pressing for an early resolution of the dispute.
دولت برای حل زودهنگام این اختلاف فشار می آورد.
امید به حل مسالمت آمیز درگیری در حال محو شدن بود.
اصلاحات تا حد زیادی مدیون تصمیم یک مرد است.
Her resolution never faltered.
تصمیم او هرگز تزلزل نکرد.
او در برخوردهایش با مدیریت، تصمیم بسیار خوبی از خود نشان داد.
گرافیک حتی در وضوح پایین نیز خوب به نظر می رسد.
The higher the resolution the sharper the image.
هر چه رزولوشن بالاتر باشد، تصویر واضح تر است.
یک مانیتور با وضوح 1 024 در 768 پیکسل
مجمع عمومی قطعنامه مربوط به موضوع کنترل تسلیحات را رد کرد.
The assembly adopted a resolution approving the plan.
مجمع با تصویب قطعنامه ای این طرح را تصویب کرد.
قانونگذار مصوبه ای را تصویب کرده است که خواستار حذف این گونه تبلیغات شده است.
The resolution called for the resumption of negotiations.
این قطعنامه خواستار از سرگیری مذاکرات شد.
The resolution was carried unanimously.
قطعنامه به اتفاق آرا اجرا شد.
a joint US-British resolution
قطعنامه مشترک آمریکا و انگلیس
a resolution condemning the invasion
قطعنامه ای که این تهاجم را محکوم می کند
a resolution declaring independence
قطعنامه ای برای اعلام استقلال
weapons banned under Resolution 687
سلاح هایی که طبق قطعنامه 687 ممنوع شده اند
methods of conflict resolution
روش های حل تعارض
احتمال دستیابی به یک راه حل رضایت بخش برای مشکل
the non-violent resolution of conflict
حل غیر خشونت آمیز درگیری
او سال ها در زمینه حل و فصل اختلافات و میانجیگری کار کرده است.
to approve/adopt a resolution
تصویب/تصویب قطعنامه
The United Nations passed (= voted to support) a resolution to increase aid to developing nations.
سازمان ملل متحد قطعنامه ای را برای افزایش کمک به کشورهای در حال توسعه تصویب کرد (= رای به حمایت کرد).
I made a resolution to give up chocolate.
تصمیم گرفتم شکلات را کنار بگذارم.
He showed great resolution in facing the robbers.
او در رویارویی با دزدان عزم و اراده زیادی نشان داد.
determination
عزم
برطرف کردن
firmness
استحکام
هدف
resoluteness
مصمم بودن
dedication
فداکاری
perseverance
استقامت
purposefulness
هدفمندی
tenacity
سختی
decidedness
تصمیم گیری
استواری
steadfastness
جسارت
boldness
ثبات
constancy
شجاعت
لجبازی
staunchness
سرسختی
obstinacy
خستگی ناپذیری
stubbornness
قصد
doggedness
مردانگی
indefatigability
ماندگاری
intentness
ستون فقرات
manfulness
تعهد
mettle
انرژی
persistence
شن
backbone
نادرستی
منطقی بودن
چیدن
grit
pertinaciousness
pertinacity
pluck
irresolution
عدم قطعیت
irresoluteness
بی تصمیمی
hesitation
تردید
vacillation
نوسان
indecision
بلاتکلیفی
indecisiveness
عدم تمایل
unwillingness
دودلی
hesitancy
آزمایشی
tentativeness
بی میلی
hesitance
پیوند
reluctance
به تعویق انداختن
cunctation
پریشان
procrastination
در حال چرخیدن
dithering
توقف
swithering
به تاخیر انداختن
stalling
بزدلی
delaying
پوسیدگی
cowardice
ترسو بودن
pusillanimity
متزلزل
timidity
موقت بریتانیا
wavering
موقتی سازی
timidness
موقت ایالات متحده
temporisingUK
نیمه دلی
temporization
ضعف ذهنی
temporizingUS
عدم وضوح
half-heartedness
عدم اطمینان
weak-mindedness
شک
incertitude
uncertainty