boyfriend

base info - اطلاعات اولیه

boyfriend - دوست پسر

noun - اسم

/ˈbɔɪfrend/

UK :

/ˈbɔɪfrend/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [boyfriend] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She's got a new boyfriend.


    او یک دوست پسر جدید دارد.

  • My boyfriend at the time who is now my ex-boyfriend, got me the job here.


    دوست پسرم در آن زمان، که اکنون دوست پسر سابق من است، این شغل را برای من به دست آورد.

  • I just ran into my ex-boyfriend.


    من فقط با دوست پسر سابقم برخورد کردم.

  • She's been having boyfriend trouble.


    او با دوست پسر مشکل دارد.

  • I was living with my boyfriend for three years and then he dumped me.


    من سه سال با دوست پسرم زندگی می کردم و او مرا رها کرد.

  • He's not my boyfriend - we're just good friends!


    او دوست پسر من نیست - ما فقط دوستان خوبی هستیم!

  • Cathy's ex-boyfriend was a really nice guy.


    دوست پسر سابق کتی واقعاً پسر خوبی بود.

  • a boyfriend jacket/blazer


    یک ژاکت دوست پسر / بلیزر

  • boyfriend jeans


    شلوار جین دوست پسر

synonyms - مترادف
  • beloved


    محبوب


  • عاشق

  • beau


    زیبا

  • swain


    سوئن

  • darling


    عزیز

  • dearest


    عزیزترین

  • inamorato


    inamorato


  • عشق

  • man


    مرد

  • admirer


    ستایشگر

  • boyf


    پسر


  • تاریخ


  • ثابت

  • suitor


    خواستگار

  • sweetheart


    عزیزم

  • wooer


    غمگین

  • worshiperUS


    پرستشگر ایالات متحده

  • worshipperUK


    worshipperUK


  • زندگی مشترک

  • cohabitee


    رفیق

  • fella


    جونگ

  • jong


    دوست مرد

  • leman


    ولنتاین

  • loved one


    اسکورت


  • همکار

  • valentine


    شعله

  • boy


    دنباله رو

  • escort




  • follower


antonyms - متضاد

  • دشمن

  • foe


    دوست دختر


  • حریف


  • نفرت


  • همسر


  • عروس

  • bride


    معشوقه

  • mistress


    بی تفاوتی

  • indifference


    دوست نداشتن

  • dislike


    سردی

  • apathy


    خنکی

  • coldness


    دشمن اصلی

  • hatred


    دشمنی

  • coolness


    رقیب

  • archenemy


    مخالفت

  • nemesis


    رقابت

  • rival




  • challenger


  • adversary



لغت پیشنهادی

pedagogy

لغت پیشنهادی

overheating

لغت پیشنهادی

quoted