comment

base info - اطلاعات اولیه

comment - اظهار نظر

noun - اسم

/ˈkɑːment/

UK :

/ˈkɒment/

US :

family - خانواده
commentary
تفسیر
comment
اظهار نظر
google image
نتیجه جستجوی لغت [comment] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She made helpful comments on my work.


    او نظرات مفیدی در مورد کار من داد.

  • thoughtful/interesting/insightful comments


    نظرات متفکرانه / جالب / روشنگر

  • snide/critical/derogatory comments


    نظرات اهانت آمیز / انتقادی / تحقیر آمیز


  • نظری در مورد علت فاجعه دارید؟

  • He handed me the document without comment.


    او سند را بدون اظهار نظر به من داد.

  • The director was not available for comment.


    کارگردان برای اظهار نظر در دسترس نبود.

  • You have to register to post a comment.


    برای ارسال نظر باید ثبت نام کنید.

  • Please leave a comment on our website.


    لطفا نظر خود را در وب سایت ما بگذارید.

  • Keep up to date with all the latest news and comment.


    با آخرین اخبار و نظرات خود به روز باشید.

  • You can post a question in the comments section below.


    می توانید در قسمت نظرات زیر سوال خود را مطرح کنید.

  • What she said was fair comment (= a reasonable criticism).


    آنچه او گفت اظهار نظر منصفانه بود (= انتقاد معقول).

  • The results are a clear comment on government education policy.


    نتایج نظر واضحی در مورد سیاست آموزشی دولت است.

  • There was a lot of comment about his behaviour.


    در مورد رفتار او اظهارنظرهای زیادی شد.

  • ‘Will you resign, sir?’ ‘No comment!’


    آیا شما استعفا می دهید، قربان؟ نظری نیست!

  • When asked about the allegations, the chairman replied ‘no comment’.


    وقتی در مورد اتهامات پرسیده شد، رئیس پاسخ داد بدون نظر.

  • A government spokesperson made a statement to the press.


    سخنگوی دولت در جمع خبرنگاران بیانیه ای ارائه کرد.

  • the announcement of a peace agreement


    اعلام توافق صلح

  • He made a number of rude remarks about the food.


    او در مورد غذا چندین اظهارات بی ادبانه کرد.

  • the declaration of war


    اعلام جنگ

  • He began by making a few general observations about the report.


    او با ارائه چند مشاهدات کلی درباره این گزارش شروع کرد.

  • Editorial comment in the press tended to support the government in this matter.


    نظرات سرمقاله در مطبوعات تمایل به حمایت از دولت در این زمینه داشت.

  • Feel free to post your comments if you have any.


    در صورت داشتن نظرات خود را درج نمایید.

  • He made a few casual comments to her about her hair and now she's chopped it all off!


    او چند کامنت معمولی در مورد موهایش به او داد و حالا او همه چیز را بریده است!

  • Her novels were a vehicle for shrewd social comment.


    رمان های او وسیله ای برای اظهار نظرهای زیرکانه اجتماعی بود.

  • Highly critical comments have been made about the conduct of some ministers.


    در مورد عملکرد برخی وزرا اظهارات بسیار انتقادی مطرح شده است.


  • من ترجیح می دهم قبل از اینکه اطلاعات بیشتری در مورد پرونده داشته باشم، اظهار نظر نکنم.

  • If you have any comments, please send them to the above address.


    اگر نظری دارید به آدرس بالا بفرستید.

  • KPJ officials declined comment.


    مقامات KPJ از اظهار نظر خودداری کردند.

  • She accepted his diagnosis without comment.


    او تشخیص او را بدون اظهار نظر پذیرفت.

  • She directed all her comments at Steve.


    او تمام نظرات خود را متوجه استیو کرد.

  • She made a cryptic comment about how the film mirrored her life.


    او در مورد اینکه چگونه این فیلم زندگی او را منعکس می کند، اظهار نظری مرموز کرد.

synonyms - مترادف
  • remark


    تذکر


  • بیانیه

  • assertion


    ادعا


  • مشاهده

  • utterance


    بیان

  • announcement


    اعلامیه

  • articulation


    مفصل بندی


  • گذشته از

  • proclamation


    بازتاب

  • pronouncement


    کلمه


  • animadversion


  • پس گفتن

  • animadversion


    تفسیر

  • backtalk


    انتقاد

  • commentary


    اعلام


  • قضاوت انگلستان

  • declaration


    توجه داشته باشید

  • judgementUK


    رعایت


  • نظر

  • observance


    نقطه


  • شوخی


  • کلامی

  • quip


    کلامی کردن

  • verbalism


    چشم انداز

  • verbalization


    vocalisationUK


  • صداگذاری ایالات متحده

  • vocalisationUK


    شفاف سازی

  • vocalizationUS


    بازگشت

  • clarification


    ترک

  • comeback



antonyms - متضاد
  • heedlessness


    بی توجهی

  • ignorance


    جهل

  • neglect


    ساکت


  • سکوت


  • سوال


  • درخواست


  • بی فکری

  • thoughtlessness


    جای خالی

  • blank


    عوارض

  • complication


    پنهان کاری

  • concealment


    ابهام

  • vagueness


    قایم شدن

  • hiding


    عدم رعایت

  • unobservance


    بی تفاوتی

  • indifference


    بدون شرح

  • inattention


    سهل انگاری - بی دقتی


  • بی احترامی

  • disregard


    غفلت

  • carelessness


    شکست

  • disrespect


    کسلی

  • negligence


    استماع


  • dullness


  • listening


لغت پیشنهادی

amber

لغت پیشنهادی

aileron

لغت پیشنهادی

bollix