religion
religion - دین
noun - اسم
UK :
US :
اعتقاد به یک یا چند خدا
نظام خاصی از این عقیده و همه مراسم و وظایف مربوط به آن
a set of beliefs about a god, and the ceremonies and customs that go with these beliefs. Also used when talking about all religions in general
مجموعه ای از باورها در مورد یک خدا و مراسم و آداب و رسومی که با این باورها همراه است. همچنین هنگام صحبت در مورد همه ادیان به طور کلی استفاده می شود
a religion especially one of the large important world religions. Also used when talking about religious belief in general
یک دین، به ویژه یکی از ادیان مهم جهانی. همچنین هنگام صحبت در مورد اعتقاد مذهبی به طور کلی استفاده می شود
عمل اعتقاد به خدا یا خدایان، یا عقایدی که کسی به خاطر مذهبش به آن اعتقاد دارد
a religious group that has slightly different beliefs from other groups who belong to the same religion
یک گروه مذهبی که دارای عقاید کمی متفاوت از سایر گروه های متعلق به یک مذهب است
a group of people who have their own set of religious beliefs and customs, especially a group that has separated from a larger group
گروهی از مردم که دارای اعتقادات و آداب مذهبی خاص خود هستند، به ویژه گروهی که از گروه بزرگتری جدا شده اند.
دین مسیحیت به طور کلی
یکی از گروه های جداگانه در دین مسیحیت
an extreme religious group that is not part of an established religion – often used to show disapproval
یک گروه مذهبی افراطی که بخشی از یک مذهب ثابت نیست - اغلب برای نشان دادن مخالفت استفاده می شود
the religion that you belong to and the set of beliefs that you accept in order to belong to it – often used in phrases when saying that your religion should not affect how you are treated
دینی که به آن تعلق دارید و مجموعه باورهایی که می پذیرید تا به آن تعلق داشته باشید - اغلب در عباراتی استفاده می شود که می گویند دین شما نباید بر نحوه رفتار با شما تأثیر بگذارد.
گروهی از مردم که اعتقادات مذهبی یکسانی دارند - به ویژه در زمینه های رسمی استفاده می شود
اعتقاد و پرستش یک خدا یا خدایان، یا هر سیستم اعتقادی و پرستشی
فعالیتی که شخصی به شدت مشتاق آن است و به طور منظم انجام می دهد
ساینتولوژی نبردهای طولانی برای پذیرش قانونی به عنوان یک دین داشته است و در بسیاری از کشورها، از جمله ایالات متحده، موفق بوده است.
Scientology has fought long battles for legal acceptance as a religion and has succeeded in many countries, including the United States.
ورزش برای مینا تقریباً مانند یک دین است.
مردم از همه ادیان
ما در اینجا به همه ادیان احترام می گذاریم.
فرهنگ و مذهب همچنین در خدمت ادغام جامعه مهاجر و جداسازی آن از جامعه گسترده تر است.
Culture and religion also serve to integrate the immigrant community and to insulate it from wider society.
قانون اساسی آزادی بیان و مذهب را تضمین می کند.
او نمی تواند گوشت خوک بخورد. خلاف مذهبش است
البته بیننده معمولی باید در حال حاضر از بی اهمیت جلوه دادن دین مصون باشد.
اشتباه است که از این نتیجه بگیریم که گاندی با تغییر دین به دین دیگر مخالف است.
It would be wrong to conclude from this that Gandhi is opposed to conversion from one religion to another.
دین پدر و مادرم برایشان خیلی مهم است.
ساعت ها در مورد سیاست، مذهب و شعر بحث می کردیم.
کلیسای جامع عروج در میدان سرخ همراه با دیگر آثار زائد مذهب ارتجاعی ویران شده بود.
The Cathedral of the Assumption on Red Square had been demolished along with other redundant relics of reactionary religion.
آیا همیشه بین علم و دین تعارض وجود دارد؟
او به خدا اعتقاد داشت اما هیچ علاقه ای به مذهب سازمان یافته نداشت.
آنها از نظر مذهب یهودی هستند.
دین یهود
مسیحیت، اسلام و سایر ادیان جهان
قانون می گوید که هر کس حق دارد به دین خود عمل کند.
برای او فوتبال یک دین مطلق است.
فوتبال برای بسیاری از مردم تبدیل به یک دین جایگزین شده است.
ما منتظریم تا شرکت دین بازیافت را دریافت کند.
در نتیجه مرگ برادرش، ماریا دین پیدا کرد.
Darwinism contradicted orthodox religion.
داروینیسم با مذهب ارتدکس در تضاد بود.
گفته می شود که او مذهب را پذیرفت و گیاهخوار شد.
به نظر من دولت نباید تلاش کند که دین را به جامعه ما تحمیل کند.
این افراد عمدتاً از نظر مذهب ارتدوکس روسی هستند.
آنها هرگز در مورد دین و سیاست بحث نکردند.
تقریباً همه ادیان ایده فضای مقدس را ارائه می دهند.
آیا هنوز به دین خود عمل می کنید؟
ادیان شرقی مانند شینتوئیسم
او معتقد است که همه ادیان از یک منبع واحد سرچشمه گرفته اند.
او دین جدیدی را پایه گذاری کرد.
من به خدا اعتقاد دارم، اما به هیچ مذهبی سازمان یافته تعلق ندارم.
من معتقدم که ما باید به همه ادیان جهان به یک اندازه احترام بگذاریم.
در دین آنها کوه ها مقدس هستند.
اسلام یکی از ادیان بزرگ جهانی است.
او معتقد بود که دینش باید با فلسفه و منطق دفاع شود.
او دین ندارد.
The law prohibits the government form endorsing a particular religion.
قانون، تشکیل حکومتی را که مذهب خاصی را تأیید می کند، ممنوع می کند.
اکثریت کودکان دین والدین خود را می پذیرند.
این ادیان برگرفته از ادیان سنتی مردم بومی است.
دینی مبتنی بر عقل
دین مسیحیت
ایمان
spirituality
معنویت
piety
تقوا
devotion
تعلق خاطر
divinity
الوهیت
orthodoxy
ارتدکس
pietism
پارسایی
religiosity
دینداری
worship
عبادت
morality
اخلاق
observance
رعایت
communion
اشتراک
دعا
veneration
احترام
sanctification
تقدیس
spiritual-mindedness
ذهنیت معنوی
اعتقاد به قدرت برتر
باور
theism
خداباوری
piousness
اعتقاد مذهبی
اقناع مذهبی
religious persuasion
خداپرستی
godliness
مقدس بودن
saintliness
تقدس
devoutness
رحمت
reverence
فضیلت
sanctity
برکت
holiness
grace
virtuousness
blessedness
atheism
بی خدایی
godlessness
آگنوستیک
agnosticism
سهل انگاری - بی دقتی
carelessness
ناباوری
disbelief
حقیقت
بی توجهی
neglect
واقعیت
شک ایالات متحده
شکاکیت انگلستان
skepticismUS
بت پرستی
scepticismUK
آزاد اندیشی
paganism
بی ایمانی
freethinking
بی دینی
unbelief
غیر خداباوری
irreligion
بی اعتقادی
non-theism
نیهیلیسم
heathenism
بی حرمتی
non-belief
ارتداد
ungodliness
خیانت
nihilism
بی تقوایی
profaneness
شک
apostasy
اومانیسم
heresy
انکار
infidelity
nonbelief
impiety
humanism
incredulity
denial