eastern
eastern - شرقی
adjective - صفت
UK :
US :
در یا از شرق یک کشور یا منطقه
در داخل یا از کشورهای آسیایی، به ویژه چین و ژاپن
in or from the countries in the east part of Europe, especially the countries that used to have Communist governments
در یا از کشورهای شرق اروپا، به ویژه کشورهایی که قبلاً دارای حکومت های کمونیستی بودند
در یا از شرق یک منطقه
تا آنجا که به دما مربوط می شود، مناطق روشن تر شرقی بهتر عمل خواهند کرد.
Roughly one-third of the sites in eastern Berlin are state-owned; establishing who owns the rest could take years.
تقریباً یک سوم از سایتهای شرق برلین متعلق به دولت است. تعیین اینکه چه کسی مالک بقیه است ممکن است سال ها طول بکشد.
On the other hand people in Britain grew increasingly impressed by the success of the Soviet troops on the eastern front.
از سوی دیگر، مردم بریتانیا به طور فزاینده ای تحت تأثیر موفقیت نیروهای شوروی در جبهه شرقی قرار گرفتند.
در این مرحله از برنامه سفر من پیشنهاد می کنم که سفر به سمت جنوب را به حالت تعلیق درآوریم و از گلنز شرقی بازدید کنیم.
Jobs had immediately disappeared, as inefficient eastern industries and bureaucracies were shut down.
مشاغل بلافاصله ناپدید شدند، زیرا صنایع ناکارآمد شرقی و بوروکراسی ها تعطیل شدند.
دیروز برف سنگینی در شرق مینه سوتا بارید.
Eastern philosophies
فلسفه های شرقی
شرکتی که Conrail را دریافت می کند، بر راه آهن شرقی تسلط خواهد داشت.
eastern Spain
شرق اسپانیا
Eastern Europe
اروپای شرقی
دامنه های شرقی کوه
مرکز ولایت ننگرهار در شرق
سیل در مناطق شرقی شهر جاری شده است.
Eastern culture/cookery
فرهنگ/آشپزی شرقی
بخش شرقی کشور بسیار کوهستانی است.
Until about 1991, the Eastern bloc was the Soviet Union and the communist countries of eastern Europe.
تا حدود سال 1991، بلوک شرق اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای کمونیستی اروپای شرقی بود.
بودیسم و دیگر مذاهب شرقی (= آسیایی) مرا مجذوب خود می کند.
میلواکی در بخش شرقی ویسکانسین است.