propose
propose - پیشنهاد کند
verb - فعل
UK :
US :
پیشنهاد دادن چیزی به عنوان برنامه یا مسیر عمل
به طور رسمی در یک جلسه یک اقدام را پیشنهاد کنید و از مردم بخواهید که در مورد آن رای دهند
to suggest an idea method etc as an answer to a scientific question or as a better way of doing something
پیشنهاد یک ایده، روش و غیره به عنوان پاسخ به یک سوال علمی یا به عنوان روشی بهتر برای انجام کاری
قصد انجام کاری
از کسی بخواهید که با شما ازدواج کند، به خصوص به شکل رسمی
از کسی بخواهی که با تو ازدواج کند
برای پیشنهاد چیزی مانند برنامه یا مسیر اقدام
ارائه یا پیشنهاد یک طرح یا اقدام احتمالی برای افراد دیگر
پیشنهاد کردن کسی برای موقعیتی در یک سازمان یا به عنوان عضوی از آن
در یک مناسبت اجتماعی رسمی از مردم بخواهید که آرزوهای خوب یا احترام خود را به کسی با بالا بردن همزمان لیوانهای مشروب الکلی خود و سپس نوشیدن از آن ابراز کنند.
پیشنهاد یا بیان (یک طرح یا اقدام احتمالی) برای بررسی
to ask people at a formal social occasion to express their good wishes or respect for someone by holding up their glasses, usually of alcohol at the same time and then drinking from them
اگر به کسی پیشنهاد ازدواج می دهید، از آن شخص می خواهید با شما ازدواج کند
دادن طرح یا ایده ای به کسی که باید در نظر بگیرد
پیشنهاد کردن کسی برای موقعیت یا عضویت در یک سازمان
به طور رسمی ایده ای را در یک جلسه پیشنهاد دهید و از مردم بخواهید که به آن رای دهند
آیا او برای خواستگاری روی یک زانو نشست؟
روس ها معاهده ای را پیشنهاد کردند که تمام آزمایش های هسته ای را ممنوع می کند.
او می داند که کلینتون پیشنهاد نخواهد کرد و کنگره قانونی را برای تضعیف جدی مفاد قانون جدید وضع نخواهد کرد.
در آخرین جلسه، خانم ویلیامز توسط چندین عضو پیشنهاد شد.
رمزی با پذیرفتن این نیاز، به این فکر کرد که آیا حتی داگلاس هم این فرض را دارد که خود را برای این موقعیت پیشنهاد کند.
He knows Clinton will not propose and Congress will not enact legislation to seriously weaken provisions of the new law.
من می خواهم آقای هریسون را برای سمت خزانه دار حزب پیشنهاد کنم.
هر یک از اعضا یک گزارش سالانه و فرصتی برای پیشنهاد افراد برای حضور در کمیته اجرایی دریافت می کند.
Ramsay, accepting the need wondered whether even Douglas would have the presumption to propose himself for the position.
ما چندین تاریخ برای جلسه بعدی پیشنهاد دادیم که همه آنها رد شدند.
در اصل من پیشنهاد کردم که به جای سرمایه گذاری عمومی، سرمایه گذاری خصوصی را بدون هیچ تضمینی از سوی دولت جایگزین کنیم.
Each member receives an Annual Report and the opportunity to propose people to stand for the Executive Committee.
پیشنهاد می کنم در جلسه بعدی این موضوع را بررسی کنیم.
اما چه چیزی باعث شده بود که دختر به این شکل از او خواستگاری کند؟
In essence I proposed that rather than having public investment we should substitute private investment without any Government guarantee.
فکر می کردم او می خواهد از من خواستگاری کند، اما در واقع او فقط می خواست مقداری پول قرض کند.
مزایای جدید یا توسعه یافته پیشنهادی بیش از 17 میلیارد دلار در طول پنج سال هزینه خواهد داشت.
The government proposed changes to the voting system.
دولت تغییراتی در سیستم رای دهی پیشنهاد کرد.
هیأت مدیره اصلاحیه ماده یک را پیشنهاد می کند.
سه کشور طرحی را برای او پیشنهاد کرده بودند تا قدرت را به جانشینی منتخب واگذار کند.
چه چیزی را پیشنهاد می کنید؟
سایر خدمات تحت تأثیر قانون پیشنهادی قرار نخواهند گرفت.
این یکی از چندین بیمارستان پیشنهادی در اطراف شهر است.
از زمانی که این ایده برای اولین بار مطرح شد، هیچ اقدامی انجام نشده است.
یک اصلاح / قانون / قانون / پروژه پیشنهادی
امسال افزایش مالیات 3.9 درصدی را پیشنهاد می کنیم.
او پیشنهاد کرد که این کتاب ممنوع شود.
او پیشنهاد کرد که این کتاب باید ممنوع شود.
پیشنهاد شد که رئیس جمهور برای مدت دو سال انتخاب شود.
او پیشنهاد تغییر نام شرکت را داد.
پیشنهاد شد که این پول از بودجه عمومی پرداخت شود.
حالا چه کاری را پیشنهاد می کنید؟
چگونه پیشنهاد می کنید که به خانه بروید؟
ما هیچ اقدام دیگری در این مورد پیشنهاد نمی کنیم.
او می ترسید که اگر به او پیشنهاد بدهد ممکن است رد شود.
او به من پیشنهاد ازدواج داد!
برای پیشنهاد ازدواج
من تام الیس را به عنوان رئیس پیشنهاد می کنم.
او برای شغل خزانه داری پیشنهاد شد.
پیشنهاد پیشنهاد (= سخنران اصلی در حمایت از یک ایده در یک مناظره رسمی)
او یک راه حل ممکن برای معما پیشنهاد کرد.
من می خواهم یک نان تست به عروس و داماد پیشنهاد کنم.
این اقدامات به عنوان راهی برای بهبود استانداردها پیشنهاد شده است.
The plan originally proposed was ruled completely unrealistic.
طرحی که در ابتدا پیشنهاد شده بود کاملا غیرواقعی اعلام شد.
اصلاحات پیشنهادی جدید
او کاهش اختیارات رئیس جمهور ایالت را پیشنهاد کرد.
سفر پیشنهادی به اسپانیا باید در آخرین لحظه لغو می شد.
آیا شما به طور جدی پیشنهاد می کنید که اجازه دهیم این وضعیت ادامه پیدا کند؟
پیشرفت
پیشنهاد می دهد
پیشنهاد
حرکت
حاضر
proffer
مطرح کردن
propound
ارسال
جدول
مناقصه
tender
ترجیح می دهند
قضیه
proposition
توصیه
مدافع
جهش
bid
آوردن
bounce
برس
فایل
broach
آغازکردن
کلبه
initiate
ژست
lodge
قرار دادن
پروژه
posit
بوم نقاشی
شناور
propone
معرفی کنید
canvass
رای
استناد کنند
adduce
کنار کشیدن
پاسخ
condemn
محکوم کردن
انکار
disbelieve
کافر شدن
discourage
دلسرد کردن
dissuade
منصرف کردن
چشم پوشی
مخالفت کنند
رد کردن
دفع کردن
عقب نشینی
repulse
پس گرفتن
retreat
محاسبه
اندازه گرفتن
خودداری کنید
گرفتن
withhold
بگو
کاهش می یابد
disapprove
خودداری
رد
مکث
refrain
بی توجهی
متوقف کردن
halt
اعتراض
disregard
ثابت كردن
repel
خاموش کردن