handling
handling - رسیدگی
noun - اسم
UK :
US :
کنترل کننده
روشی که در آن شخصی یک کار را انجام می دهد یا با یک موقعیت، مشکل یا شخص برخورد می کند
عمل لمس چیزی
عمل خرید، فروش یا جابجایی کالا
روشی که یک وسیله نقلیه را می توان کنترل کرد، به ویژه اینکه چقدر کنترل آن برای راننده آسان است
روشی که در آن با یک مشکل، موقعیت یا شخص برخورد می شود
هنگامی که کالاها و غیره از مکانی به مکان دیگر منتقل می شوند
روشی که شخص با یک موقعیت یا شخص برخورد می کند
کنترل یک وسیله نقلیه چقدر آسان است
عمل یا هزینه جابجایی، نگهداری یا بسته بندی کالا
فرآیند برخورد با یک موقعیت، به ویژه یک موقعیت دشوار
the act of moving, storing, or organizing information
عمل جابجایی، ذخیره یا سازماندهی اطلاعات
دارای چسبندگی فوق العاده، هندلینگ ایمن و سواری با کیفیت استثنایی است.
It is, however NOW that the defender should take the initiative in the further handling of the claim.
با این حال، اکنون است که مدافع باید ابتکار عمل را در رسیدگی بیشتر به این ادعا به عهده بگیرد.
پردازش گرافیکی نیز بسیار چشمگیر است و در مقایسه با پرینترهای لیزری بسیار گرانتر است.
مدیریت نادرست مسابقه توسط داور تضمین کرد که بازی بدون حادثه نخواهد گذشت.
This computerised derivatives market guarantees a high level of market transparency and a rapid handling of clients' transactions.
این بازار مشتقات کامپیوتری سطح بالایی از شفافیت بازار و رسیدگی سریع به معاملات مشتریان را تضمین می کند.
نظرسنجیها نشان میدهد که سطح بالایی از موافقت داخلی برای مدیریت جنگ توسط شامیر وجود دارد.
اکثر این مواد شیمیایی نیاز به جابجایی خاصی دارند.
من تحت تاثیر رفتار او با این ماجرا قرار گرفتم.
این اسب نیاز به دست زدن محکم دارد.
چرا او اینقدر مودب است که گویی من نیاز به برخورد با درایت دارم؟
اسباب بازی هایی که می توانند در برابر برخورد خشن مقاومت کنند
در صنایع تولیدی، جابجایی مواد سنگین اغلب توسط روبات ها انجام می شود.
تمرین بهداشتی نگهداری مواد غذایی
پردازش داده ها در رایانه
هزینه جابجایی کوچک
هزینه 11 دلار به علاوه 5 دلار برای حمل و نقل و جابجایی است.
خودرویی که برای جابجایی آسان طراحی شده است
مسائلی مانند اعتیاد به مواد مخدر زمانی که در درام های تلویزیونی نمایش داده می شوند نیاز به رسیدگی حساس دارند.
او به دلیل مدیریت شایسته اش با بحران مورد ستایش قرار گرفت.
کودکان ترسو برای تقویت اعتماد به نفس نیاز به برخورد ملایم دارند.
یک فرودگاه کوچک با امکانات محدود جابجایی مسافران
پرزیدنت کندی با مدیریت بحران موشکی کوبا شهرت خود را به دست آورد.
Power steering can dramatically improve a car's handling.
فرمان برقی می تواند به طور چشمگیری هندلینگ خودرو را بهبود بخشد.
The company is able sell its wares for 30% less by cutting out the layers of middlemen who each tack on a charge for handling.
این شرکت می تواند اجناس خود را با 30 درصد کمتر با حذف لایه های واسطه ای که هرکدام برای جابجایی هزینه دریافت می کنند، بفروشد.
U.S. industry contends that segregating biotech from conventional varieties of crops would raise handling costs.
صنعت ایالات متحده ادعا می کند که جداسازی بیوتکنولوژی از انواع معمولی محصولات، هزینه های حمل و نقل را افزایش می دهد.
His handling of economic policy has been especially bad.
مدیریت او در سیاست اقتصادی به ویژه بد بوده است.
careful/skillful handling
دست زدن به دقت / ماهرانه
گزارش بازرس کل بر نحوه مدیریت اطلاعات توسط FBI متمرکز است.
مدیریت
کنترل
در حال اجرا
نظارت
oversight
مقررات
مباشرت
stewardship
رفتار
رویکرد
اهميت دادن
شارژ
هدایت
جهت
حکومت
governance
دولت
عمل
ریاست جمهوری
presidency
سرپرستی
superintendence
قصد
superintendency
دستکاری - اعمال نفوذ
supervision
راهنمایی
intendance
سازمان ایالات متحده
manipulation
سازمان انگلستان
guidance
فرمان
organizationUS
رهبری
overseeing
ریاست
managing
organisationUK
headship
surveillance
mismanagement
سوء مدیریت
neglect
بی توجهی
maladministration
بی سازمانی ایالات متحده
disorganizationUS
سوء استفاده
mishandling
درهم ریختن
bungling
سازماندهی بریتانیا
disorganisationUK
غفلت
negligence
سوء رفتار
malpractice
رفتار نادرست
misconduct
سوء حکومت
misgovernment
جهل
ignorance
بی قانونی
lawlessness
جهت گیری اشتباه
misdirection
بی کفایتی
incompetence
اشتباه کردن
blundering
غلط حکومت کن
misrule
ناکارآمدی
inefficiency
فساد
corruption
بدرفتاری
malversation
گمراهی
misguidance
اشتباه
misgovernance
از دست دادن
misfeasance
تبرئه
messing up
آزاد کردن
exoneration
تخلف
freeing
مقررات زدایی
exculpation
malfeasance
deregulation
