missile

base info - اطلاعات اولیه

missile - موشک

noun - اسم

/ˈmɪsl/

UK :

/ˈmɪsaɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [missile] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • nuclear missiles


    موشک های هسته ای

  • a missile base/site


    پایگاه/سایت موشکی

  • Missiles including stones and bottles were thrown at the police.


    موشک هایی از جمله سنگ و بطری به سمت پلیس پرتاب شد.

  • Missiles fell on the city.


    موشک ها به شهر افتادند.

  • missiles targeting the capital


    موشک هایی که پایتخت را هدف قرار می دهند

  • strategic missiles deployed in sparsely populated desert areas


    موشک های استراتژیک مستقر در مناطق کم جمعیت بیابانی


  • موشک دیگری در هوا پرواز کرد.

  • They pelted her with eggs and various other missiles.


    آنها او را با تخم مرغ و موشک های مختلف پرتاب کردند.

  • a crowd of youths armed with missiles that included petrol bombs


    انبوهی از جوانان مسلح به موشک هایی که شامل بمب های بنزینی بود

  • a missile launcher


    یک موشک انداز

  • Missile attacks on the capital resumed at dawn.


    حملات موشکی به پایتخت از سحرگاه از سر گرفته شد.

  • Stones, bottles, and other missiles were thrown at the police.


    سنگ، بطری و موشک های دیگر به سمت پلیس پرتاب شد.


  • یک موشک هسته ای

  • a guided missile


    یک موشک هدایت شونده

  • Rioters hurled missiles at the police.


    آشوبگران به سمت پلیس موشک پرتاب کردند.

synonyms - مترادف
  • projectile


    پرتابه

  • trajectile


    خط سیر


  • گلوله


  • شلیک کرد

  • bolt


    پیچ

  • dart


    دارت

  • pellet


    موشک

  • rocket


    پوسته


  • مهمات

  • ammo


    فلش

  • ammunition


    خار

  • arrow


    ملات

  • barb


    کلاهک

  • mortar


    بمب

  • warhead


    قوطی


  • MX

  • canister


    گلوله پلاستیکی

  • MX


    گلوله لاستیکی


  • دور باتوم

  • rubber bullet


    باتوم پلاستیکی گرد

  • baton round


    شفت

  • plastic baton round


    توپ

  • shaft


    نزاع


  • گلوله توپ

  • quarrel


    نی

  • cannonball


    پوسته ها

  • reed


    نیزه

  • shells


    باک شات

  • spear


    حلزون حرکت کردن

  • buckshot


  • slug


antonyms - متضاد
  • key


    کلید

لغت پیشنهادی

culture

لغت پیشنهادی

riser

لغت پیشنهادی

director