armed
armed - مسلح
adjective - صفت
UK :
US :
carrying weapons, especially a gun
حمل سلاح مخصوصا تفنگ
داشتن دانش، مهارت یا تجهیزات مورد نیاز برای انجام کاری
using or carrying weapons
استفاده یا حمل سلاح
carrying many weapons
حمل سلاح های فراوان
داشتن تعداد یا نوع بازوهای اعلام شده
اگر به چیزی مسلح هستید، چیزی را می شناسید یا به آن دسترسی دارید که می تواند برای شما مفید باشد
این دو مرد ممکن است مسلح باشند و مردم نباید به آنها نزدیک شوند.
کمک های دولتی به صاحبخانه نیز محدود به کمک های مسلحانه نبود.
این پروتکل ها قوانین مربوط به درگیری های مسلحانه را مجدداً بیان کردند و از چندین جنبه مهم آن را توسعه دادند.
And with the police and most of the armed forces behind me I was able to stop Ngune from seizing power.
و با پشت سر گذاشتن پلیس و اکثر نیروهای مسلح، توانستم نگونه را از به دست گرفتن قدرت بازدارم.
Soon after the coup, Reza Khan became minister of war and defacto commander in chief of the armed forces.
بلافاصله پس از کودتا، رضاخان وزیر جنگ و فرمانده کل نیروهای مسلح شد.
Aspects of the revolt gave further illustration of the unreliable loyalty of sections of the armed forces.
جنبههای این شورش، وفاداری غیرقابل اعتماد بخشهایی از نیروهای مسلح را نشان میدهد.
جواهراتی به ارزش بیش از 60 هزار پوند توسط یک باند مسلح در شمال لندن به سرقت رفت.
زندانیان تحت گارد مسلح نگهداری می شدند.
او می گوید توسط پلیس مسلح دستگیر شده و احتمالاً قصد یک سرقت مسلحانه را داشت.
گروهی از سربازان به شدت مسلح
an armed robbery
یک سرقت مسلحانه
an international armed conflict (= a war)
درگیری مسلحانه بین المللی (= جنگ)
چریک ها متعهد شده اند که مبارزه مسلحانه علیه دولت جدید را تشدید کنند.
مرد مسلح و خطرناک است.
armed guards/police
گارد/پلیس مسلح
پلیس به شدت مسلح بود.
او به یک تفنگ مسلح بود.
او یک سارق مسلح را از مغازه اش تعقیب کرد.
او با تمام حقایق مسلح بود.
با یک دوربین دوچشمی در کنار دریاچه نشستم.
درگیری های مسلحانه
این مردان مسلح و خطرناک هستند و نباید به آنها نزدیک شد.
گزارش شده است که فرد مسلح تا دندان مسلح بوده و به تفنگ و تپانچه مجهز بوده است.
یک فرد یک دست
armed guards
نگهبانان مسلح
armed robbery
سرقت مسلحانه
بچه ها باید با حقایق مربوط به این بیماری مسلح شوند.
provided
ارائه شده است
supplied
عرضه شده است
furnished
مبله شده
outfitted
مجهز شده
accoutered
حساب شده
primed
آماده شده
arrayed
آرایه شده است
fortified
مستحکم
prepared
مجهز بودن
equipped
آماده
متعهد شده است
accoutred
محافظت می شود
guarded
حفاظت شده
protected
تقویت شده است
strengthened
ساعد دار
forearmed
کمربندی
girded
لود شده
loaded
بسته بندی
packing
فولادی
steeled
حمل سلاح
carrying weapons
تعبیه شده
fitted out
در بازوها
in arms
زیر بغل
under arms
تقلب شده
rigged out
ابزار شده
tooled up
منصوب
appointed
اجرا شد
implemented
آماده شد
readied
نصب شده
fitted
برپایی
unarmed
غیر مسلح
unfurnished
بدون مبله
stripped
برهنه شده
bare
برهنه