emerge

base info - اطلاعات اولیه

emerge - ظهور

verb - فعل

/ɪˈmɜːrdʒ/

UK :

/ɪˈmɜːdʒ/

US :

family - خانواده
emergence
خروج، اورژانس
emergent
اورژانسی
emerging
در حال ظهور
google image
نتیجه جستجوی لغت [emerge] در گوگل
description - توضیح

  • ظاهر شدن یا بیرون آمدن از جایی

  • if facts emerge they become known after being hidden or secret


    در صورت آشکار شدن حقایق، پس از پنهان یا مخفی بودن، معلوم می شوند


  • برای بیرون آمدن از یک تجربه دشوار

  • to begin to be known or noticed


    برای شروع شناخته شدن یا توجه


  • ظاهر شدن با بیرون آمدن از چیزی یا بیرون آمدن از پشت چیزی


  • برای رسیدن به پایان یک دوره یا تجربه دشوار

  • to become known, especially as a result of examining something or asking questions about it


    شناخته شدن، به ویژه در نتیجه بررسی چیزی یا پرسیدن سوال در مورد آن


  • شناخته شدن یا توسعه یافتن در نتیجه چیزی


  • برای شروع به وجود یا داشتن قدرت یا نفوذ

  • to appear or become known


    ظاهر شدن یا شناخته شدن

  • It was from that programme that the notion of the electron emerged.


    از آن برنامه بود که مفهوم الکترون پدیدار شد.

  • How incredible it is that out of many mistakes has emerged an outcome of such value!


    چقدر باورنکردنی است که از میان اشتباهات بسیار، نتیجه ای با چنین ارزشی پدید آمده است!

  • Marlena Fischer is emerging as a top fundraiser for the charity.


    مارلنا فیشر در حال ظهور به عنوان یکی از بزرگترین جمع آوری کمک های مالی برای این موسسه خیریه است.

  • More details of the plan emerged at yesterday's meeting.


    جزئیات بیشتر این طرح در جلسه دیروز مشخص شد.

  • In short more research in consumer buying and behavior in emerging electronic markets is clearly needed.


    به طور خلاصه، تحقیقات بیشتری در مورد خرید و رفتار مصرف کننده در بازارهای الکترونیکی در حال ظهور به وضوح مورد نیاز است.

  • Sometimes this restricted approach seems to emerge from a conscious limitation of political interests.


    گاهی اوقات به نظر می رسد که این رویکرد محدود از یک محدودیت آگاهانه از منافع سیاسی ناشی می شود.

  • At the airport people stood behind a metal fence waiting for passengers to emerge from customs.


    در فرودگاه، مردم پشت حصار فلزی ایستاده بودند تا مسافران از گمرک خارج شوند.

  • Brian, emerging from the bathroom heard his wife speaking to someone at the front door.


    برایان که از حمام بیرون می‌آمد، شنید که همسرش در جلوی در با کسی صحبت می‌کرد.

  • Baxter emerged from the building and walked across the parking lot to a waiting car.


    باکستر از ساختمان بیرون آمد و از پارکینگ به سمت یک ماشین منتظر رفت.

  • Elsewhere other models for achieving sustainable policy have emerged in addition to party work.


    در جاهای دیگر، علاوه بر کار حزبی، مدل های دیگری برای دستیابی به سیاست های پایدار پدید آمده است.

  • The work of the Community Education Project indicates how a new pattern of education could emerge in sparsely populated areas.


    کار پروژه آموزش جامعه نشان می دهد که چگونه یک الگوی جدید آموزش می تواند در مناطق کم جمعیت ظهور کند.

  • Insects emerge in the spring and start multiplying rapidly.


    حشرات در بهار ظاهر می شوند و به سرعت شروع به تکثیر می کنند.

  • Ensure that the laboratory space equipment and supplies needed to address emerging infectious diseases are available.


    اطمینان حاصل کنید که فضای آزمایشگاهی، تجهیزات و لوازم مورد نیاز برای رسیدگی به بیماری های عفونی نوظهور در دسترس است.

  • Out of the gloom emerge the later paintings, charnel house visions of desolation.


    از میان تاریکی، نقاشی‌های بعدی بیرون می‌آیند، چشم‌اندازهایی از ویرانی.

  • New evidence has emerged to contradict earlier claims.


    شواهد جدیدی برای مخالفت با ادعاهای قبلی به دست آمده است.

example - مثال
  • The crabs emerge at low tide to look for food.


    خرچنگ ها در جزر و مد بیرون می آیند تا به دنبال غذا بگردند.

  • She finally emerged from her room at noon.


    بالاخره ظهر از اتاقش بیرون آمد.

  • The swimmer emerged from the lake.


    شناگر از دریاچه بیرون آمد.

  • He emerged from the shadows.


    او از میان سایه ها بیرون آمد.

  • The management team emerged from its planning meetings with ambitious goals for the year.


    تیم مدیریت از جلسات برنامه ریزی خود با اهداف بلندپروازانه برای سال بیرون آمد.

  • We emerged into bright sunlight.


    ما به نور آفتاب درخشان ظاهر شدیم.

  • No new evidence emerged during the investigation.


    در طول تحقیقات هیچ مدرک جدیدی پیدا نشد.

  • More research is needed, but already a pattern has emerged.


    تحقیقات بیشتری مورد نیاز است، اما در حال حاضر یک الگو ظاهر شده است.

  • More details have emerged of his relationship with the film star.


    جزئیات بیشتری از رابطه او با این ستاره سینما مشخص شده است.

  • Problems with this drug are now beginning to emerge.


    مشکلات این دارو در حال حاضر شروع به ظهور کرده است.

  • A clear picture emerges from this complex set of data.


    تصویر واضحی از این مجموعه پیچیده داده ها پدیدار می شود.

  • It emerged that the company was going to be sold.


    معلوم شد که این شرکت قرار است فروخته شود.

  • After the elections opposition groups began to emerge.


    پس از انتخابات، گروه های مخالف شروع به ظهور کردند.


  • او به عنوان یک چهره کلیدی در مبارزات انتخاباتی ظاهر شد

  • The University of Colorado emerged as the overall winner.


    دانشگاه کلرادو به عنوان برنده کلی ظاهر شد.

  • She emerged from the scandal with her reputation intact.


    او با دست نخورده بودن شهرت خود از این رسوایی خارج شد.

  • The world is only slowly emerging from recession.


    جهان به آرامی از رکود خارج می شود.

  • The plant has fully emerged from the soil.


    گیاه کاملاً از خاک بیرون آمده است.

  • They suddenly emerged into brilliant sunshine.


    آنها ناگهان در آفتاب درخشان ظاهر شدند.

  • A figure emerged from the darkness.


    چهره ای از تاریکی بیرون آمد.

  • She disappeared into the house and emerged a few seconds later carrying a suitcase.


    او در خانه ناپدید شد و چند ثانیه بعد با یک چمدان بیرون آمد.

  • It subsequently emerged that he had known about the deal all along.


    متعاقباً معلوم شد که او از مدت‌ها قبل از این معامله مطلع بوده است.

  • One thing emerges very clearly from this study.


    یک چیز به وضوح از این مطالعه آشکار می شود.

  • Several facts started to emerge from my investigation.


    چندین واقعیت از تحقیقات من شروع به ظهور کردند.


  • پاسخ مشکل به سرعت پیدا شد.

  • What eventually emerged from the election disaster was a realization that it was time for change.


    آنچه در نهایت از فاجعه انتخابات بیرون آمد، درک این بود که زمان تغییر فرا رسیده است.

  • What emerges from these fascinating studies is a giant issue.


    آنچه از این مطالعات جذاب به دست می‌آید، موضوعی بزرگ است.

  • the musical forms that emerged out of the American black experience


    فرم های موسیقی که از تجربه سیاه پوستان آمریکایی پدید آمدند

  • The Pacific region has rapidly emerged as a leading force on the world stage.


    منطقه اقیانوس آرام به سرعت به عنوان یک نیروی پیشرو در صحنه جهانی ظاهر شده است.

  • His enormous talent had emerged fully formed.


    استعداد عظیم او کاملاً شکل گرفته بود.

  • The city first emerged as a significant artistic centre in the 11th century.


    این شهر برای اولین بار به عنوان یک مرکز هنری مهم در قرن یازدهم ظهور کرد.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • ناپدید می شوند


  • محو شدن


  • ترک کردن

  • vanish


    ناپدید شدن

  • evaporate


    تبخیر شود

  • disperse


    پراکنده کردن

  • submerge


    غوطه ور شدن

  • evanesce


    عقب نشینی کند

  • recede


    متلاشی شدن

  • disintegrate


    کمرنگ شدن

  • wane


    برو

  • go


    غیر مادی کردن

  • dematerialize


    فرو رفتن


  • برطرف شود

  • evanish


    از دید گم شود

  • be dispelled


    برای مشاهده گم شود


  • دیگر قابل مشاهده نیست


  • پاک کردن

  • cease to be visible


    از دید دور افتادن


  • گمشو


  • در هوای رقیق ذوب شود


  • عبور از دید

  • melt into thin air


    از نظر دور شود


  • ناپدید شدن از دید

  • recede from view


    از روی زمین محو شود

  • vanish from sight


    رفتن

  • vanish off the face of the earth


    عقب نشینی

  • depart


    خروج

  • retreat


  • exit



لغت پیشنهادی

objectives

لغت پیشنهادی

exporters

لغت پیشنهادی

couriers