emerge
emerge - ظهور
verb - فعل
UK :
US :
خروج، اورژانس
اورژانسی
در حال ظهور
ظاهر شدن یا بیرون آمدن از جایی
در صورت آشکار شدن حقایق، پس از پنهان یا مخفی بودن، معلوم می شوند
برای بیرون آمدن از یک تجربه دشوار
برای شروع شناخته شدن یا توجه
ظاهر شدن با بیرون آمدن از چیزی یا بیرون آمدن از پشت چیزی
برای رسیدن به پایان یک دوره یا تجربه دشوار
شناخته شدن، به ویژه در نتیجه بررسی چیزی یا پرسیدن سوال در مورد آن
شناخته شدن یا توسعه یافتن در نتیجه چیزی
برای شروع به وجود یا داشتن قدرت یا نفوذ
ظاهر شدن یا شناخته شدن
از آن برنامه بود که مفهوم الکترون پدیدار شد.
چقدر باورنکردنی است که از میان اشتباهات بسیار، نتیجه ای با چنین ارزشی پدید آمده است!
مارلنا فیشر در حال ظهور به عنوان یکی از بزرگترین جمع آوری کمک های مالی برای این موسسه خیریه است.
جزئیات بیشتر این طرح در جلسه دیروز مشخص شد.
In short more research in consumer buying and behavior in emerging electronic markets is clearly needed.
به طور خلاصه، تحقیقات بیشتری در مورد خرید و رفتار مصرف کننده در بازارهای الکترونیکی در حال ظهور به وضوح مورد نیاز است.
Sometimes this restricted approach seems to emerge from a conscious limitation of political interests.
گاهی اوقات به نظر می رسد که این رویکرد محدود از یک محدودیت آگاهانه از منافع سیاسی ناشی می شود.
در فرودگاه، مردم پشت حصار فلزی ایستاده بودند تا مسافران از گمرک خارج شوند.
برایان که از حمام بیرون میآمد، شنید که همسرش در جلوی در با کسی صحبت میکرد.
باکستر از ساختمان بیرون آمد و از پارکینگ به سمت یک ماشین منتظر رفت.
در جاهای دیگر، علاوه بر کار حزبی، مدل های دیگری برای دستیابی به سیاست های پایدار پدید آمده است.
The work of the Community Education Project indicates how a new pattern of education could emerge in sparsely populated areas.
کار پروژه آموزش جامعه نشان می دهد که چگونه یک الگوی جدید آموزش می تواند در مناطق کم جمعیت ظهور کند.
حشرات در بهار ظاهر می شوند و به سرعت شروع به تکثیر می کنند.
Ensure that the laboratory space equipment and supplies needed to address emerging infectious diseases are available.
اطمینان حاصل کنید که فضای آزمایشگاهی، تجهیزات و لوازم مورد نیاز برای رسیدگی به بیماری های عفونی نوظهور در دسترس است.
از میان تاریکی، نقاشیهای بعدی بیرون میآیند، چشماندازهایی از ویرانی.
شواهد جدیدی برای مخالفت با ادعاهای قبلی به دست آمده است.
خرچنگ ها در جزر و مد بیرون می آیند تا به دنبال غذا بگردند.
بالاخره ظهر از اتاقش بیرون آمد.
شناگر از دریاچه بیرون آمد.
او از میان سایه ها بیرون آمد.
تیم مدیریت از جلسات برنامه ریزی خود با اهداف بلندپروازانه برای سال بیرون آمد.
ما به نور آفتاب درخشان ظاهر شدیم.
در طول تحقیقات هیچ مدرک جدیدی پیدا نشد.
تحقیقات بیشتری مورد نیاز است، اما در حال حاضر یک الگو ظاهر شده است.
جزئیات بیشتری از رابطه او با این ستاره سینما مشخص شده است.
مشکلات این دارو در حال حاضر شروع به ظهور کرده است.
تصویر واضحی از این مجموعه پیچیده داده ها پدیدار می شود.
معلوم شد که این شرکت قرار است فروخته شود.
After the elections opposition groups began to emerge.
پس از انتخابات، گروه های مخالف شروع به ظهور کردند.
او به عنوان یک چهره کلیدی در مبارزات انتخاباتی ظاهر شد
دانشگاه کلرادو به عنوان برنده کلی ظاهر شد.
او با دست نخورده بودن شهرت خود از این رسوایی خارج شد.
جهان به آرامی از رکود خارج می شود.
گیاه کاملاً از خاک بیرون آمده است.
آنها ناگهان در آفتاب درخشان ظاهر شدند.
چهره ای از تاریکی بیرون آمد.
او در خانه ناپدید شد و چند ثانیه بعد با یک چمدان بیرون آمد.
متعاقباً معلوم شد که او از مدتها قبل از این معامله مطلع بوده است.
یک چیز به وضوح از این مطالعه آشکار می شود.
چندین واقعیت از تحقیقات من شروع به ظهور کردند.
پاسخ مشکل به سرعت پیدا شد.
آنچه در نهایت از فاجعه انتخابات بیرون آمد، درک این بود که زمان تغییر فرا رسیده است.
آنچه از این مطالعات جذاب به دست میآید، موضوعی بزرگ است.
فرم های موسیقی که از تجربه سیاه پوستان آمریکایی پدید آمدند
منطقه اقیانوس آرام به سرعت به عنوان یک نیروی پیشرو در صحنه جهانی ظاهر شده است.
استعداد عظیم او کاملاً شکل گرفته بود.
این شهر برای اولین بار به عنوان یک مرکز هنری مهم در قرن یازدهم ظهور کرد.
به نظر می رسد
بوجود امدن
materialiseUK
materialiseUK
materializeUS
materializeUS
ادامه دهید
بالا آمدن
سطح
بالا بیا
emanate
سرچشمه می گیرد
موضوع
manifest
آشکار
رسیدن
loom
بافندگی
نشان می دهد
وارد
بهار
bob up
باب بالا
پاپ آپ
نمایان شدن
برش دادن
خود را افشا کند
present oneself
خود را ارائه کند
نوبت دادن
به چشم بیایند
بیا بیرون
ظاهر شدن
خود را نشان دهد
make an appearance
خود را آشکار کند
manifest itself
پاپ در
manifest oneself
ناپدید می شوند
محو شدن
ترک کردن
vanish
ناپدید شدن
evaporate
تبخیر شود
disperse
پراکنده کردن
submerge
غوطه ور شدن
evanesce
عقب نشینی کند
recede
متلاشی شدن
disintegrate
کمرنگ شدن
wane
برو
غیر مادی کردن
dematerialize
فرو رفتن
برطرف شود
evanish
از دید گم شود
be dispelled
برای مشاهده گم شود
دیگر قابل مشاهده نیست
پاک کردن
از دید دور افتادن
گمشو
در هوای رقیق ذوب شود
عبور از دید
از نظر دور شود
ناپدید شدن از دید
از روی زمین محو شود
رفتن
عقب نشینی
depart
خروج
retreat
exit