fence

base info - اطلاعات اولیه

fence - حصار

noun - اسم

/fens/

UK :

/fens/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [fence] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The two women chatted over the garden fence.


    دو زن روی حصار باغ با هم گپ زدند.

  • Security guards with dogs patrolled the perimeter fence.


    نگهبانان امنیتی با سگ ها در حصار محیطی گشت می زدند.

  • The footpath was blocked by a barbed wire fence.


    مسیر پیاده روی با سیم خاردار مسدود شده بود.

  • The house was surrounded by a white picket fence.


    اطراف خانه را یک حصار سفید رنگ احاطه کرده بود.

  • The White House already is struggling to mend fences with Europe.


    کاخ سفید در حال حاضر در حال تلاش برای ترمیم حصارها با اروپا است.

  • Is it too late to mend fences with your ex-wife?


    آیا برای اصلاح نرده ها با همسر سابقتان دیر شده است؟

  • The two countries are often on opposite sides of the fence when it comes to climate change.


    هنگامی که صحبت از تغییرات آب و هوایی به میان می آید، این دو کشور اغلب در دو طرف حصار قرار دارند.

  • There are arguments on both sides of the aisle.


    در دو طرف راهرو بحث هایی وجود دارد.

  • He tends to sit on the fence at meetings.


    او تمایل دارد در جلسات روی حصار بنشیند.

  • She walked over to the tall wooden privacy fence.


    او به سمت حصار بلند چوبی حریم خصوصی رفت.

  • There was a cottage garden at the front and a white picket fence.


    یک باغ کلبه در جلو و یک حصار سفید رنگ وجود داشت.


  • یک حصار در اطراف سایت

  • the airport perimeter fence


    حصار محیطی فرودگاه

  • the fence line separating the United States from Mexico


    خط حصاری که ایالات متحده را از مکزیک جدا می کند


  • در آن سوی حصار خشم نسبت به اصلاحات وجود دارد.

  • It is a proposal approved by people on both sides of the political fence.


    این پیشنهادی است که توسط مردم دو طرف حصار سیاسی تایید شده است.

  • He put up a fence to keep his dog in the backyard.


    او برای نگهداری سگش در حیاط خانه حصاری کشید.

  • The area is fenced on three sides but not along the highway.


    این منطقه از سه طرف حصارکشی شده است اما نه در امتداد بزرگراه.

synonyms - مترادف

  • مانع

  • railing


    نرده

  • hedge


    پرچین

  • bar


    بار


  • ریل


  • مسدود کردن

  • paling


    رنگ پریدگی


  • متوقف کردن


  • دیوار

  • hedgerow


    راه بند

  • roadblock


    تقسیم بندی

  • partition


    صفحه نمایش


  • مرز

  • balustrade


    محفظه


  • داربست

  • enclosure


    نگهبان

  • trellis


    groinUS


  • groyneUK

  • groinUS


    نرده ها

  • groyneUK


    بادگیر

  • railings


    بک استاپ

  • windbreak


    تخته ها

  • backstop


    پیکت ها

  • boards


    نوشته ها

  • hurdle


    سهام

  • pickets


    سیم خاردار

  • posts


    سد

  • stakes


    شمشیربازی

  • barbed wire


  • barricade


  • fencing


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

behaviorist

لغت پیشنهادی

overly

لغت پیشنهادی

slept