boundary
boundary - مرز
noun - اسم
UK :
US :
the real or imaginary line that marks the edge of a state country etc or the edge of an area of land that belongs to someone
خط واقعی یا خیالی که لبه یک ایالت، کشور و غیره را نشان می دهد، یا لبه منطقه ای از زمین که متعلق به کسی است.
حد آنچه قابل قبول است یا ممکن است
نقطه ای که در آن یک احساس، ایده، کیفیت و غیره متوقف می شود و دیگری شروع می شود
the outer limit of the playing area in cricket, or a shot that sends the ball across this limit for extra points
حد بیرونی منطقه بازی در کریکت، یا ضربه ای که توپ را از این حد برای امتیاز اضافی می فرستد.
یک خط واقعی یا خیالی که لبه یا حد چیزی را مشخص می کند
حد یک موضوع یا اصل
حد چیزی که کسی رفتار قابل قبول می داند
لبه یا حد چیزی
خبر خوب این است که بسیاری از وام دهندگان در صورت درخواست از مرزهای شهر عبور خواهند کرد.
روز به روز افراد بیشتری به خارج از محدوده شهر نقل مکان می کنند.
Open-enrollment charter schools draw students from across school district boundaries and are financed with state and local school dollars.
مدارس منشور با ثبت نام آزاد دانشآموزان را از سراسر مناطق مدرسه جذب میکنند و با دلارهای مدارس دولتی و محلی تأمین مالی میشوند.
شرقی ترین مرز منچستر بزرگ
این عکس ها با روشن کردن یک لایه بسیار نازک از یک لایه مرزی پر از دود به دست آمده اند.
رودخانه می سی سی پی مرز طبیعی بین آیووا و ایلینوی را تشکیل می دهد.
حصار مرزهای ملک را مشخص می کند.
Politicians drew strangely shaped boundaries, in order to give themselves an advantage in the next election.
سیاستمداران مرزهای عجیب و غریبی را ترسیم کردند تا در انتخابات بعدی به خود برتری دهند.
رودخانه می سی سی پی مرز بین تنسی و آرکانزاس را تشکیل می دهد.
The boundaries for the Snowdonia National Park run round the edge of Penrhyn, which covers six square miles.
مرزهای پارک ملی اسنودونیا دور لبه پنرین است که شش مایل مربع را پوشش می دهد.
مرزهای تعیین شده تقریباً از مرزهای سال 1300 پیروی می کردند.
پس از جنگ، مرزهای ملی دوباره ترسیم شد.
county boundaries
مرزهای شهرستان
boundary changes/disputes
تغییرات / اختلافات مرزی
حصار مرز بین اموال من و او را مشخص می کند.
دانشمندان همچنان به عقب راندن مرزهای دانش بشری ادامه می دهند.
تعیین مرز بین رفتار قابل قبول و غیرقابل قبول به عهده معلم است.
او فقط می توانست او را آن سوی دیوار مرزی گورستان ببیند.
برای گسترش مرزهای هنر عالی و شامل برخی از موسیقی های عامه پسند
او 13 مرز از 183 توپ زد.
هدف ما این است که مرزهای آنچه را که می توانیم به دست آوریم جابجا کنیم.
او محدودیتهای فیزیکی خود را از طریق چالشهای مختلف استقامتی بالا میبرد.
یک پارک ملی در مرز بین کنیا و تانزانیا
حصار مرز بین اموال من و او را مشخص کرد.
این رودخانه مرز بین سرزمین ساکسون ها و دانمارکی ها را تشکیل می داد.
شورشیان کنترل مرز و نواحی اطراف را در اختیار دارند.
حصار / دیوار مرزی بین املاک
سیاست های او فراتر از مرزهای سیاسی حزب است.
در اجرای خود او به وضوح از مرزهای خوش سلیقه فراتر رفته بود.
او هرگز فراتر از مرزهای شهر منحرف نشده بود.
اینترنت مرز بین اخبار و سرگرمی را محو کرده است.
مرز درست در جنوب مزرعه ثابت شد.
رودخانه مرز را تشکیل می دهد.
این ایالت با انتاریو مرز دارد.
آنها از مرز عبور کردند.
این فراتر از مرزهای پذیرفته شده است.
این شغل از مرز سنتی بین مددکاری اجتماعی و مراقبت های بهداشتی عبور می کند.
در امتداد مرز جنوبی شهرستان ادامه دادیم.
مجبور شدیم در مرز توقف کنیم.
ما به تازگی از مرز ساسکس عبور کرده ایم.
اختلاف مرزی بین برزیل و پاراگوئه
اختلاف مرزی با همسایگانشان
مرز
borderline
مرزی
frontier
خط
طرح کلی
outline
تقسیم بندی
partition
خط دولت
خط تقسیم
dividing line
خط مرزی
bounding line
حد
حاشیه، غیرمتمرکز
مقید شده است
bound
محیط
perimeter
لبه
verge
متقاطع
crossover
حاشیه
قله
periphery
رنگ پریده
cusp
محدوده
محدود می کند
bounds
مرزبندی
confines
سرزمین مرزی
demarcation
راهپیمایی ها
borderland
مارس
marches
محدود کردن
rim
محفظه
march
demarcation line
confine
enclosure
centreUK
مرکز انگلستان
centerUS
مرکز ایالات متحده
داخل
interior
داخلی
وسط
minimum
کمترین
افتتاح
شروع کنید
قلب
هسته
hub
هاب
midpoint
نقطه میانی
midsection
بخش میانی
nucleus
آزادی
نقطه مرکزی
سرزمین اصلی
mainland
منطقه
باز کن
قلمرو
مرحله وسط
halfway point
هارتلند
mid point
بدن
heartland
مهربانی
کلان شهر
kindness
مرکزی
metropolis
قسمت مرکزی
تمرکز
مرکزیت
چشم
centrality