revenue
revenue - درآمد
noun - اسم
UK :
US :
money that a business or organization receives over a period of time especially from selling goods or services
پولی که یک کسب و کار یا سازمان در یک دوره زمانی دریافت می کند، به ویژه از فروش کالا یا خدمات
پولی که دولت از مالیات دریافت می کند
money that a business or organization receives over a period of time especially from selling goods or services
برای اشاره به سازمان دولتی در بریتانیا که مالیات جمع آوری می کند، استفاده می شود
درآمدی که یک دولت یا شرکت به طور منظم دریافت می کند
used to refer to the government organization in Britain that collects taxes
درآمدی که یک تجارت یا دولت به طور منظم دریافت می کند یا مبلغی که نشان دهنده چنین درآمدی است
پولی که یک شرکت به خصوص از فروش کالا یا خدمات دریافت می کند
اداره دولتی در بریتانیا که مالیات جمع آوری می کند
راهنمای پاسخ: عوامل کیفی از نظر هزینه و درآمد قابل محاسبه نیستند.
money that a government receives from taxes
اول، بدیهی است که آنها انتظار دارند درآمد کافی برای پرداخت هزینه فعالیت های خود را جمع آوری کنند.
the government department in the UK that collects taxes
درآمد تخمینی نینتندو بالغ بر 9 میلیارد دلار در سراسر جهان است.
Answer guide: Qualitative factors are not capable of being quantified in terms of costs and revenue.
این معامله که باید به زودی اعلام شود، درآمد تضمینی حداقل 700000 دلار در سال 1996 را می طلبد.
وسوسه خدمه آنها برای مبادله فروشگاههای معاف از گمرک خود با استرلینگ در برخی مواقع خطر درآمد بالایی را به همراه داشت.
بین سالهای 1981 تا 1986 درآمد زیادی در بخش وام مسکن وجود داشت که هزینهها موضوعی بیاهمیت بود.
اما همه این ایدهها به معنای از دست دادن درآمد هنگفت صدها میلیارد دلاری برای خزانهداری است.
The temptation to their crews to barter their duty free stores for sterling constituted a high revenue risk at times.
کل درآمد سال 68730 میلیون N برآورد شد.
There had been so much revenue in the mortgage department between 1981 and 1986 that costs were a trivial issue.
But all these ideas mean a huge loss of revenue to the Treasury, in the hundreds of billions of dollars.
دولت در حال حاضر با کمبود درآمد مالیاتی مواجه است.
Advertising revenue finances the commercial television channels.
درآمد تبلیغاتی شبکه های تلویزیونی تجاری را تامین مالی می کند.
کاهش درآمدهای نفتی
درآمد سالانه این شرکت 30 درصد افزایش یافت.
تقلب مالیاتی میلیون ها ضرر از دست رفته کشور را به همراه دارد.
دولت مرکزی درآمد مالیاتی را از طرف مقامات محلی جمع آوری می کند.
این پروژه تا سال 2010 هیچ درآمدی ایجاد نخواهد کرد.
درآمدهای دولت آنها عمدتاً از مالیات های مستقیم به دست می آید.
این شرکت ها برای تامین سرمایه خود به درآمد تبلیغاتی متکی هستند.
گردشگری منبع اصلی درآمد این جزیره است.
کاهش درآمد
درآمد حاصل از فروش نفت
درآمد سالانه مورد انتظار شرکت
منابع اصلی درآمد عمومی
مالیات بیشتر درآمد دولت را تامین می کند.
Government revenues fell dramatically.
درآمدهای دولت به شدت کاهش یافت.
state/federal revenues
درآمدهای ایالتی/فدرال
درآمد شرکت در سال گذشته 4 درصد افزایش یافته است.
درآمد حاصل از تبلیغات آنلاین بسیار کمتر از تبلیغات چاپی است.
تحلیلگران درآمد 1.39 میلیارد دلاری را پیش بینی کرده بودند.
شرکت او در سال گذشته 41 میلیون دلار درآمد داشت.
این ورزش درآمد چندانی از فروش بلیت ندارد.
The banking group has in recent years struggled to boost revenues while keeping costs under control.
گروه بانکی در سالهای اخیر برای افزایش درآمد و در عین حال تحت کنترل نگه داشتن هزینهها تلاش کرده است.
کاهش/افزایش درآمد(های)
درآمد سالانه این شرکت 50 میلیون دلار برآورد شده است.
Advertising revenue fell last year.
درآمد تبلیغات در سال گذشته کاهش یافته است.
expected/projected revenue
درآمد مورد انتظار/پیش بینی شده
یک منبع درآمد
آنها برای جمع آوری درآمد بیشتر باید نظام مالیاتی را بازسازی کنند.
فشار مضاعفی بر صدراعظم برای یافتن راههای جدید برای افزایش درآمد وجود دارد.
مقامات دولتی رشد 5 درصدی در درآمدهای مالیاتی را پیش بینی کردند.
درآمد
درآمد حاصل می شود
proceeds
سود
بازده
برگشت
برداشت ها
takings
کسب کردن
رسیدها
profits
دستاوردها
receipts
برمی گرداند
gains
گرفتن
returns
پرداخت
دروازه
حقوق
حجم معاملات
خالص
turnover
دستمزد
جایزه
wages
ورودی ها
reward
پاداش
incomings
سود سهام
payoff
علاقه
emolument
ثروت
dividend
پر کردن
اعلام وصول
سس
bunce
receipt
gravy
rewards
ضرر - زیان
shortfall
کمبود
بدهی
deficiency
عدم سود
منهای مبلغ پول
بدهکاری
هزینه
debit
از دست دادن
indebtedness
تخلیه
مصادره شدن
losings
علت
depletion
فقر
نیاز
forfeiture
قربانی
معوقه
کمبود عرضه
عوارض
sacrifice
بی کفایتی
arrears
ناکافی بودن
shortage
انقباض
undersupply
پیش فرض
dues
خشکسالی
inadequacy
شکست
inadequateness
dearth
shrinkage
default
drought
insufficiency
shortcoming