basketball
basketball - بسکتبال
noun - اسم
UK :
US :
a game played indoors between two teams of five players, in which each team tries to win points by throwing a ball through a net
یک بازی در داخل خانه بین دو تیم پنج نفره انجام می شود که در آن هر تیم سعی می کند با پرتاب توپ از داخل تور امتیاز کسب کند.
توپ مورد استفاده در این بازی
a game played by two teams of five players who score points by throwing a large ball through an open net hanging from a metal ring
بازی ای که توسط دو تیم پنج نفره انجام می شود که با پرتاب یک توپ بزرگ از طریق توری که از یک حلقه فلزی آویزان شده است امتیاز کسب می کنند.
توپ مورد استفاده در بازی بسکتبال
a game played by two teams of five players who score points by throwing the ball through a net that hangs from a metal ring or the ball used in this game
بازی ای که توسط دو تیم پنج نفره انجام می شود که با پرتاب توپ از طریق توری که از یک حلقه فلزی آویزان است یا توپ مورد استفاده در این بازی امتیاز کسب می کنند.
Sports were very important to the father who himself had played football and basketball and had run track in high school.
ورزش برای پدر که خودش فوتبال و بسکتبال بازی کرده بود و در دبیرستان پیست می دوید بسیار مهم بود.
And bad basketball without drama and suspense is not only beyond embarrassing, but even worse, beyond boring.
و بسکتبال بد بدون درام و تعلیق نه تنها فراتر از شرم آور است، بلکه بدتر از آن، فراتر از خسته کننده است.
Attendance is better than 21,000 a game in the SkyDome, a cavernous building unsuited for basketball.
تماشاگران بهتر از 21000 نفر در بازی در SkyDome است، ساختمانی غارنشین که برای بسکتبال مناسب نیست.
He said he voted against the crime bill because it included items he opposed, such as midnight basketball programs.
او گفت که به این لایحه جنایی رای منفی داد زیرا شامل مواردی بود که او با آن مخالف بود، مانند برنامه های بسکتبال نیمه شب.
این رفاقت تیمی احتمالاً به همین دلیل بود که مدت زیادی بسکتبال بازی می کردم.
برای متعادل کردن تعداد بورسیه های تحصیلی یک تیم فوتبال، شش تیم بسکتبال لازم است.
یک جداکننده بزرگ و آبی، ورزشگاه مدرسه راهنمایی هیگینز را به دو زمین بسکتبال تقسیم میکند.
این منجر به یک موقعیت تمام وقت به عنوان مربی تیم بسکتبال دختران دانشگاه شد.
a basketball game/coach/team/player
یک بازی بسکتبال / مربی / تیم / بازیکن
I played college basketball for a while.
مدتی بسکتبال دانشگاه بازی کردم.
این بازی ها در زمین بسکتبال برگزار می شود.
to dribble/dunk a basketball
دریبل کردن/دک کردن توپ بسکتبال
او با پرش توپ بسکتبال قدم می زد.