being
being - بودن
noun - اسم
UK :
US :
یک موجود زنده، به ویژه یک شخص
مهمترین کیفیت یا ماهیت چیزی، به ویژه یک شخص
فعل حال be
برای بیان دلیل چیزی استفاده می شود
شخص یا چیزی که وجود دارد
وضعیت موجود
فعل فاعل be
شخص یا چیزی که وجود دارد، یا وضعیت موجود
ما توسط این موجودات بزرگ در آسمان زندگی می کنیم.
یک انسان
و انرژی الکتریکی نیز بر انسان تأثیر می گذارد.
The physiological states of growing organisms including human beings - vary greatly from one stage to another.
حالات فیزیولوژیکی موجودات در حال رشد از جمله انسان - از یک مرحله به مرحله دیگر بسیار متفاوت است.
اول از همه، بوروکرات ها مانند ربات ها خرید می کنند، نه مانند انسان ها.
خیلی عجیب است که فکر کنیم تو به علاوه همسر برابر با یک انسان جدید است.
طبیعت از خلاء بیزار است. انسان از پیچیدگی متنفر است 3.
اینها موجودات تشنه موقعیتی هستند که مشتاق تعریف مکانی در جهان برای خود و دیگران هستند.
living beings
موجودات زنده
دولت آزاد ایرلندی در سال 1922 به وجود آمد.
دوران جدیدی با جنگ به وجود آمد.
human beings
انسان ها
موجودی عجیب از سیاره ای دیگر
هیچ موجود زنده ای سزاوار این نیست که با او این گونه رفتار شود.
با تمام وجودم ازش متنفر بودم.
من با این فرض کار می کنم که مردم موجوداتی عاقل هستند.
Dolphins are highly intelligent beings.
دلفین ها موجوداتی بسیار باهوش هستند.
آنها ادعا می کنند که مدرکی دارند مبنی بر اینکه موجودات بیگانه روی زمین فرود آمده اند.
جنگ هسته ای میلیون ها موجود زنده را می کشد.
موجودات عجیب و غریب از فضا هنوز هم موضوعی محبوب برای فیلم های علمی تخیلی هستند.
ما دقیقاً نمی دانیم که زندگی برای اولین بار چگونه به وجود آمد (= شروع به وجود کرد.)
human/living beings
انسان / موجودات زنده
این گروه برای کمک به بستگان بیماران لاعلاج به وجود آمد (= شروع به وجود کرد).
زندگی
actuality
واقعی بودن
animation
انیمیشن
زندگي كردن
واقعیت
وجود داشتن
موجود
livelihood
امرار معاش
sustainment
پایداری
sustenance
رزق و روزی
sustentation
زنده بودن
aliveness
جانوری
animateness
وجود، موجودیت
subsistence
esse
entity
حیاتی
esse
ماهیت ضروری
lifeblood
سفر
حضور
سرزندگی
جهان
vitality
نیروی حیاتی
بقا
ادامه حیات
آگاهی
احساس
ماندگاری
sentience
ایجاد
persistence
استمرار
ذات
continuance
essence
nonexistence
عدم وجود
nonbeing
نیستی
non-existence
موجود
inexistence
پوچ بودن
nihility
خیال پردازی
unexistence
فیزیک بدن
imaginariness
غیر واقعی بودن
physique
بطلان
unreality
خلاصه
nullity
بی جان
abstract
مفهوم
inanimate
اندیشه
هیچ چی
nonentity
بخش
کسر
ناشناخته
هیچی
fraction
حیوان
nothingness