era

base info - اطلاعات اولیه

era - عصر

noun - اسم

/ˈɪrə/

UK :

/ˈɪərə/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [era] در گوگل
description - توضیح

  • یک دوره زمانی در تاریخ که به دلیل یک رویداد خاص یا برای ویژگی های خاص شناخته شده است

  • (the Equal Rights Amendment) a suggested change to US law which was intended to give women the same legal rights as men. Although the suggested law was agreed to by Congress, not enough states agreed in time for it to become a law.


    (اصلاح حقوق برابر) یک تغییر پیشنهادی در قانون ایالات متحده است که در نظر گرفته شده بود به زنان حقوق قانونی مشابه مردان بدهد. اگرچه قانون پیشنهادی مورد موافقت کنگره قرار گرفت، اما ایالت های کافی به موقع برای تبدیل شدن آن به قانون موافقت نکردند.

  • abbreviation for EQUAL RIGHTS AMENDMENT


    مخفف عبارت EQUAL RIGHTS AMENDMENT


  • دوره زمانی که رویدادها یا مراحل خاصی از توسعه معمول هستند

  • a period of time in which the history of the earth is measured, into which an eon can be divided and which itself can be divided into epochs


    دوره زمانی که در آن تاریخ زمین سنجیده می شود، که می توان یک عصر را به آن تقسیم کرد و خود را می توان به دوره هایی تقسیم کرد.

  • a period of time known for particular events or developments


    دوره زمانی که برای رویدادها یا تحولات خاص شناخته شده است

  • →  Equal Rights Amendment


    → اصلاحیه حقوق برابر

  • We live in an era of breathtaking change.


    ما در عصر تغییرات نفس گیر زندگی می کنیم.

  • Finally internet businesses are moving into an era where their lengthening track record means they can be analysed alongside conventional companies.


    سرانجام، کسب‌وکارهای اینترنتی در حال حرکت به عصری هستند که سابقه طولانی‌تر آن‌ها به این معنی است که می‌توان آن‌ها را در کنار شرکت‌های معمولی تحلیل کرد.

  • When Charles De Gaulle died, it seemed like the end of an era.


    زمانی که شارل دوگل درگذشت، به نظر پایان یک دوران بود.

  • an exciting era in technological sophistication


    یک دوره هیجان انگیز در پیچیدگی های تکنولوژیکی

  • Likewise, during the frigid eras of ice sheet advances, numerous brief episodes of extreme warming occurred.


    به همین ترتیب، در طول دوران سرد پیشرفت ورقه های یخی، دوره های کوتاه متعددی از گرم شدن شدید رخ داد.

  • But that philosophy has its attractions in eras of unsettling change.


    اما این فلسفه جذابیت های خود را در دوران تغییرات نگران کننده دارد.

  • For its era indeed for any era the composition is bold in its division.


    برای دوران خود، در واقع برای هر دوره ای، ترکیب در تقسیم بندی آن جسورانه است.

  • During the McCarthy era hundreds of innocent US citizens were persecuted for their beliefs.


    در دوران مک کارتی، صدها شهروند بی گناه ایالات متحده به دلیل عقایدشان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.

  • And in this modern era the squad sessions are not restricted to instruction on technique.


    و در این دوران مدرن، جلسات تیم به آموزش تکنیک محدود نمی شود.

  • The treaty marks the dawn of a new era in East--West relations.


    این معاهده آغاز عصر جدیدی در روابط شرق و غرب است.

  • Glenn Ferguson - staying put A new era is dawning at Strabane cricket club.


    گلن فرگوسن - ماندن دوران جدیدی در باشگاه کریکت Strabane در حال طلوع است.


  • عصر جدیدی از همکاری جهانی

  • Clinton is the sixth president of the postwar era to win election to the White House while already occupying the Oval Office.


    کلینتون ششمین رئیس‌جمهور دوران پس از جنگ است که در انتخابات کاخ سفید پیروز می‌شود در حالی که قبلاً دفتر بیضی شکل را اشغال کرده بود.

  • archaeological remains dating from the late Roman era


    بقایای باستان شناسی مربوط به اواخر دوران روم

example - مثال
  • the Victorian/modern/post-war era


    دوران ویکتوریا/مدرن/پس از جنگ

  • When she left the firm it was the end of an era (= things were different after that).


    وقتی او شرکت را ترک کرد، پایان یک دوره بود (= بعد از آن همه چیز فرق کرد).


  • دوران جدیدی از صلح

  • This is the start of a new era of peace and prosperity.


    این آغاز دوران جدیدی از صلح و رفاه است.

  • The country has entered an era of high unemployment.


    این کشور وارد دوران بیکاری بالا شده است.

  • The fall of the Berlin Wall ushered in a whole new era.


    فروریختن دیوار برلین دوران جدیدی را آغاز کرد.

  • The room had the elegance of a bygone era.


    اتاق ظرافت دوران گذشته را داشت.

  • We live in an era of religious uncertainty.


    ما در عصر عدم قطعیت مذهبی زندگی می کنیم.


  • عصر جدیدی در تاریخ هنر

  • a practice that has survived into the present era


    عملی که تا عصر حاضر باقی مانده است

  • movies of the silent era


    فیلم های دوران صامت

  • the early centuries of the Christian Era


    قرون اولیه عصر مسیحیت


  • دوران طلایی رادیو


  • در عصر مدرن، دولت تامین کننده رفاه است.

  • It is one of the most famous churches built in the Victorian era.


    این یکی از مشهورترین کلیساهای ساخته شده در دوران ویکتوریا است.

  • the Jefferson era


    دوران جفرسون

  • a bygone (= past) era


    دوران گذشته (= گذشته).

  • the post-war era


    دوران پس از جنگ

  • They had worked for peace during the long era of conflict.


    آنها در طول دوره طولانی درگیری برای صلح تلاش کرده بودند.

  • The fall of the Berlin wall marked the end of an era.


    سقوط دیوار برلین پایان یک دوره را رقم زد.

  • The Phanerozoic eon is divided into the Paleozoic, Mesozoic, and Cenozoic eras.


    عصر فانوزوئیک به دوره های پالئوزوئیک، مزوزوئیک و سنوزوئیک تقسیم می شود.

  • She was one of the more remarkable women of her era.


    او یکی از برجسته ترین زنان عصر خود بود.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • continuation


    ادامه

لغت پیشنهادی

amateur

لغت پیشنهادی

shadowing

لغت پیشنهادی

agenda