essential
essential - ضروری است
adjective - صفت
UK :
US :
فوق العاده مهم و ضروری
بخش اساسی، کیفیت یا ویژگی یک چیزی اساسی ترین آن است
فوق العاده مهم و ضروری صدای حیاتی قوی تر از ضروری به نظر می رسد
بسیار مهم است و بین موفقیت و شکست تفاوت ایجاد می کند
اگر کسی یا چیزی ضروری است، شما نمی توانید کاری را بدون آنها انجام دهید و آنها بسیار مفید هستند
if someone or something is indispensable, you cannot do something without them and they are extremely useful
زمانی استفاده می شود که چیزی را به کسی توصیه می کند و می گوید که حتما باید آن را داشته باشد، انجام دهد، از آن بازدید کند و غیره
used when recommending something to someone and saying that they should definitely have it do it visit it etc
چیزی که برای انجام کاری یا در موقعیتی خاص ضروری است
ضروری یا مورد نیاز
مربوط به ویژگی های اساسی یا مهم ترین چیزی یا کسی است
یک چیز اساسی که بدون آن نمی توانید زندگی کنید
یکی از اساسی ترین یا مهم ترین ایده ها یا کیفیت ها در چیزی
بسیار مهم یا ضروری
Essential همچنین به معنای اساسی برای ماهیت کسی یا چیزی است
چیزهای اساسی که برای زندگی نیاز دارید
ملزومات نیز اساسی ترین یا مهم ترین بخش چیزی هستند
یک چیز اساسی که بدون آن نمی توان زندگی کرد یا موفق شد
اگر قصد پیاده روی در کوهستان دارید، یک جفت چکمه مناسب ضروری است.
اگر می خواهید در کوه قدم بزنید، چکمه های قوی ضروری است.
دومین مؤلفه ضروری در همه این گونه برنامه ها، جلب نظر مردم محلی است.
تفاوت اساسی این دو کتاب چیست؟
تفاوت اساسی این کلاس با سایر کلاس های فرانسوی این است که برای افراد تجاری در نظر گرفته شده است.
تصمیمات شخصی سریع برای موفقیت در یک تجارت کارآفرینی ضروری است.
The essential difference between this class and other French classes is that this is intended for business people.
کلسیم برای رشد دندان ها و استخوان های سالم ضروری است.
این پیگیری در آموزش بخش ضروری است، اما امکانات ضعیف اغلب دستیابی به آن را بدون وقفه دشوار می کند.
اما سیلبر و دیگران یک عنصر ضروری را شناسایی کرده اند: انزجار از وضعیت موجود.
This follow-up is essential in ward teaching but poor facilities often make it difficult to achieve without interruption.
ساختار سطوح از آغاز به کار بخشی از برنامه درسی ملی بود.
صنعت توریست در حال حاضر به عنوان بخش مهمی از اقتصاد اسپانیا شناخته شده است.
نکته اساسی این است که هر دوی شما باید با احترام بیشتری با یکدیگر رفتار کنید.
آنها تبادل اطلاعات در مورد این مشکل را یک پیش نیاز ضروری می دانند.
بخش/ویژگی اساسی چیزی
عنصر / عنصر / جزء ضروری چیزی
دولت محلی قادر به ارائه خدمات ضروری مانند گاز، آب و برق نیست.
ویتامین ها در بسیاری از فرآیندهای بدن نقش اساسی دارند.
در حالی که تعمیرات اساسی در حال انجام است، موزه تعطیل است.
این موسسه خیریه غذا و لوازم ضروری را به شش کمپ پناهندگان خواهد برد.
خواندن این کتاب برای همه دوستداران طبیعت ضروری است.
همه رویدادها رایگان است، اما رزرو ضروری است.
پول برای خوشبختی ضروری نیست.
Experience is essential for this job.
تجربه برای این شغل ضروری است.
جدا نگه داشتن این دو گروه ضروری است.
برای همه کسانی که در آموزش و پرورش دخیل هستند کاملاً ضروری است که با کامپیوتر آشنا باشند
ضروری است که کمی تجربه داشته باشید.
تفاوت اساسی من و سارا در نگرش ما به پول است.
او آنچه را که فکر می کند ماهیت اساسی آمریکاست، توصیف می کند.
ویژگی اصلی شهر توسط جاده جدید از بین رفته است.
این فیلم یک حقیقت اساسی از دوران نوجوانی را به تصویر می کشد
پلیس نقش حیاتی در جامعه ما دارد.
بسیار مهم است که ما این موضوع را به درستی دریافت کنیم.
تصمیم شما برای آینده ما حیاتی است.
او نقش تعیین کننده ای در مذاکرات صلح داشته است.
خودروها به بخشی جدایی ناپذیر از زندگی ما تبدیل شده اند.
This case emphasizes/highlights the importance of honest communication between managers and employees.
این مورد بر اهمیت ارتباط صادقانه بین مدیران و کارکنان تاکید می کند.
Effective communication skills are essential/crucial/vital.
مهارت های ارتباط موثر ضروری / حیاتی / حیاتی هستند.
It should be noted that this study considers only verbal communication. Non-verbal communication is not dealt with here.
لازم به ذکر است که این پژوهش فقط ارتباط کلامی را مد نظر قرار داده است. در اینجا به ارتباط غیرکلامی پرداخته نمی شود.
It is important to remember that/An important point to remember is that non-verbal communication plays a key role in getting your message across.
مهم است که به یاد داشته باشید که / نکته مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که ارتباطات غیرکلامی نقش کلیدی در انتقال پیام شما دارد.
Communication is not only about the words you use but also your body language and especially/above all the effectiveness with which you listen.
ارتباط فقط در مورد کلماتی که استفاده می کنید نیست، بلکه زبان بدن شما و، به ویژه/بالاتر از همه، اثربخشی است که با آن گوش می دهید.
من می خواهم توجه را به نقش گوش دادن در ارتباط موثر جلب کنم.
کلمات خود را با دقت انتخاب کنید: به ویژه از زبان گیج کننده و مبهم خودداری کنید.
در نهایت، و شاید مهمتر از همه، شما باید یاد بگیرید که گوش دهید و همچنین صحبت کنید.
بسیار مهم است که خبرنگاران بتوانند صحت گزارش های خود را تأیید کنند.
حیاتی
مهم
لازم است
کلید
requisite
مورد نیاز
ضروری
indispensable
مورد نیاز است
needed
فراخوانده شد
required
امری ضروری
called for
بحرانی
imperative
اجباری
واجب
mandatory
برترین
compulsory
متقاعد کننده
obligatory
فوری
paramount
انتگرال
compelling
فشار دادن
urgent
اولویت بالا
integral
حاد
pressing
از ذات
high-priority
محوری
acute
اساسی
ماهوی
pivotal
همه چیز مهم
سوزش
substantive
مرکزی
all-important
دارای اهمیت
burning
قابل توجه
consequential
inessential
غیر ضروری
inconsequential
بی اهمیت
incidental
اتفاقی
unimportant
اضافی
کمکی
auxiliary
خارجی
بیرونی
extraneous
ناچیز
extrinsic
اختیاری
insignificant
غیر مرتبط
optional
زیادی
irrelevant
مازاد
superfluous
غیر قابل مصرف
surplus
بیهوده
trivial
غیر مادی
dispensable
جزئی
frivolous
بی نیاز
immaterial
زائد
مکمل
needless
لوازم جانبی
redundant
تصادفی
supplemental
قابل مصرف
supplementary
بی معنی
unnecessary
قابل اغماض
accessory
غیر اجباری
accidental
expendable
meaningless
negligible
noncompulsory
nonessential