approaching

base info - اطلاعات اولیه

approaching - نزدیک شدن

N/A - N/A

əˈproʊtʃ

UK :

əˈprəʊtʃ

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [approaching] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • We could just see the train approaching in the distance.


    ما فقط می توانستیم قطاری را که از دور نزدیک می شود ببینیم.

  • If you look out of the window on the left you'll see that we're now approaching the Eiffel Tower.


    اگر از پنجره سمت چپ به بیرون نگاه کنید، خواهید دید که اکنون به برج ایفل نزدیک می شویم.

  • I see it's approaching lunchtime, so let's take a break.


    می بینم که به وقت ناهار نزدیک می شود، پس بیایید کمی استراحت کنیم.

  • In my opinion no other composers even begin to approach (= come near in quality to) Mozart.


    به نظر من، هیچ آهنگساز دیگری حتی شروع به نزدیک شدن (= از نظر کیفیت به) موتزارت نمی کند.

  • The total amount raised so far is approaching (= almost) $1,000.


    کل مبلغ جمع آوری شده تا کنون به (= تقریبا) 1000 دلار نزدیک می شود.

  • He's very active for a man approaching 80 (= who is almost 80 years old).


    او برای مردی که به 80 سالگی نزدیک می شود (= که تقریباً 80 سال دارد) بسیار فعال است.

  • I'm not sure how to approach the problem.


    من مطمئن نیستم که چگونه به مشکل برخورد کنم.

  • We've just approached the bank for/about a loan.


    ما به تازگی برای دریافت وام به بانک مراجعه کرده ایم.

  • She's been approached by a modelling agency.


    آژانس مدلینگ با او تماس گرفته است.

synonyms - مترادف
  • imminent


    قریب الوقوع

  • impending


    آینده

  • forthcoming


    نزدیک شدن

  • coming


    انتظار

  • upcoming


    نزدیک


  • پیش رو

  • nearing


    پیشبرد

  • pending


    پتانسیل

  • proximate


    همگرا

  • oncoming


    در دست

  • advancing


    آمدن


  • روی دست

  • convergent


    روی شیر


  • نزدیک تر شدن


  • در حال ظهور


  • در راه


  • بستن


  • در آینده

  • moving closer


    انتظار می رود

  • looming


    نزدیک در دست


  • در افق


  • در باد


  • در شرف وقوع است

  • in the offing


    روی کارت ها

  • expected


    تهدید کننده





  • on the cards


  • threatening


antonyms - متضاد

  • دیر


  • اخیر


  • غیر صمیمی


  • بعد

  • passing


    گذراندن

  • receding


    واپس نشینی، پسروی


  • از راه دور

  • far-off


    دور


  • گذشته

  • faraway


    خیلی دور

  • gone


    رفته

  • far


    عمیق


  • در حال عزیمت


  • ترک

  • departing


    هرگز

  • leaving


    برونگرا

  • bygone


    جاری


  • سپری شده

  • outgoing


    قبلی


  • در حال خروج

  • elapsed


    با تاخیر

  • preceding


    بعید

  • exiting


    قابل اجتناب


  • مشکوک

  • delayed


    قابل فرار


  • آینده

  • avoidable


    خارج از کشور

  • doubtful


  • escapable




لغت پیشنهادی

considerable

لغت پیشنهادی

eclipses

لغت پیشنهادی

plaintiffs