approaching
approaching - نزدیک شدن
N/A - N/A
UK :
US :
ما فقط می توانستیم قطاری را که از دور نزدیک می شود ببینیم.
اگر از پنجره سمت چپ به بیرون نگاه کنید، خواهید دید که اکنون به برج ایفل نزدیک می شویم.
می بینم که به وقت ناهار نزدیک می شود، پس بیایید کمی استراحت کنیم.
به نظر من، هیچ آهنگساز دیگری حتی شروع به نزدیک شدن (= از نظر کیفیت به) موتزارت نمی کند.
کل مبلغ جمع آوری شده تا کنون به (= تقریبا) 1000 دلار نزدیک می شود.
او برای مردی که به 80 سالگی نزدیک می شود (= که تقریباً 80 سال دارد) بسیار فعال است.
من مطمئن نیستم که چگونه به مشکل برخورد کنم.
ما به تازگی برای دریافت وام به بانک مراجعه کرده ایم.
آژانس مدلینگ با او تماس گرفته است.
imminent
قریب الوقوع
impending
آینده
forthcoming
نزدیک شدن
coming
انتظار
upcoming
نزدیک
پیش رو
nearing
پیشبرد
pending
پتانسیل
proximate
همگرا
oncoming
در دست
advancing
آمدن
روی دست
convergent
روی شیر
نزدیک تر شدن
در حال ظهور
در راه
بستن
در آینده
moving closer
انتظار می رود
looming
نزدیک در دست
در افق
در باد
در شرف وقوع است
روی کارت ها
expected
تهدید کننده
threatening
دیر
اخیر
غیر صمیمی
بعد
passing
گذراندن
receding
واپس نشینی، پسروی
از راه دور
far-off
دور
گذشته
faraway
خیلی دور
gone
رفته
عمیق
در حال عزیمت
ترک
departing
هرگز
leaving
برونگرا
bygone
جاری
سپری شده
outgoing
قبلی
در حال خروج
elapsed
با تاخیر
preceding
بعید
exiting
قابل اجتناب
مشکوک
delayed
قابل فرار
آینده
avoidable
خارج از کشور
doubtful
escapable