refugee

base info - اطلاعات اولیه

refugee - پناهنده

noun - اسم

/ˌrefjuˈdʒiː/

UK :

/ˌrefjuˈdʒiː/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [refugee] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که مجبور به ترک کشورش شده است، به ویژه در طول جنگ، یا به دلایل سیاسی یا مذهبی


  • شخصی که به دلایل سیاسی، مذهبی یا اقتصادی یا به دلیل جنگ از کشور خود فرار کرده است


  • شخصی که خانه یا کشور خود را برای یافتن امنیت ترک می کند، به ویژه. در طول جنگ یا به دلایل سیاسی یا مذهبی


  • یک کمپ پناهندگان

  • But it is hard to remain morally comfortable when turning back refugees.


    اما راحت ماندن از نظر اخلاقی هنگام بازگرداندن پناهندگان دشوار است.

  • So far the most desperate of measures has not been taken, perhaps because would-be refugees have nowhere to run.


    تا کنون، ناامیدانه ترین اقدامات انجام نشده است، شاید به این دلیل که پناهندگان بالقوه جایی برای فرار ندارند.

  • It all left yesterday's would-be refugees furious at the latest delay in an evacuation that has taken two months to negotiate.


    همه اینها باعث شد که پناهجویان بالقوه دیروز به خاطر آخرین تاخیر در تخلیه ای که مذاکرات دو ماه طول کشیده است خشمگین شوند.

  • But for its refugees, Lothian and its southlands are dead.


    اما برای پناهندگانش، لوتیان و مناطق جنوبی آن مرده اند.

  • Britain has traditionally been a safe haven for political refugees.


    بریتانیا به طور سنتی یک پناهگاه امن برای پناهندگان سیاسی بوده است.

  • Villagers from El Barillo ended up in a church-run refugee camp in Calle Real.


    روستاییان ال باریلو به کمپ پناهندگانی که توسط کلیسا در Calle Real اداره می شد، ختم شدند.

  • The government has been unable to provide enough tents for all the refugees.


    دولت نتوانسته است چادرهای کافی برای همه پناهندگان فراهم کند.

  • And is it reasonable to expect the refugees to go back?


    و آیا انتظار بازگشت پناهندگان منطقی است؟

  • Mandela mustered encouragement for the refugees, who are mostly Hutu.


    ماندلا برای پناهندگان که اکثراً هوتو هستند تشویق شد.

  • Most of the refugees from the former war zone have now been sent back.


    اکثر پناهندگان از مناطق جنگی سابق اکنون به عقب بازگردانده شده اند.

example - مثال
  • There has been a steady flow of refugees from the war zone.


    جریان پیوسته پناهندگان از مناطق جنگی وجود داشته است.

  • political/economic refugees


    پناهندگان سیاسی/اقتصادی

  • political refugees


    پناهندگان سیاسی


  • یک کمپ پناهندگان

  • immigrants from other European countries


    مهاجران از دیگر کشورهای اروپایی

  • The country has a large seasonal migrant population.


    این کشور دارای جمعیت مهاجر فصلی زیادی است.

  • to provide accommodation and support for asylum seekers


    برای تامین اسکان و حمایت از پناهجویان

  • American expatriates in Paris


    مهاجران آمریکایی در پاریس

  • A flood of displaced refugees fled west.


    سیل پناهجویان آواره به غرب گریختند.

  • Our biggest challenge is the plight of refugees at our southern border.


    بزرگترین چالش ما وضعیت اسفبار پناهندگان در مرز جنوبی ما است.

  • Hundreds of refugees poured out of the city.


    صدها پناهجو از شهر بیرون ریختند.

  • These are some of the most vulnerable refugees, including former detainees, women, children, and survivors of human trafficking.


    اینها برخی از آسیب پذیرترین پناهندگان از جمله بازداشت شدگان سابق، زنان، کودکان و بازماندگان قاچاق انسان هستند.

  • The country has a long tradition of giving asylum to political refugees.


    این کشور یک سنت طولانی در دادن پناهندگی به پناهندگان سیاسی دارد.

  • The government has agreed to take only 150 refugees plus their dependants.


    دولت موافقت کرده است که تنها 150 پناهنده به اضافه افراد تحت تکفل آنها را بپذیرد.

  • She has been granted refugee status.


    به او وضعیت پناهندگی داده شده است.

  • The Home Office has refused him refugee status.


    وزارت کشور پناهندگی او را رد کرده است.

  • He was born in a refugee camp.


    او در اردوگاه پناهندگان به دنیا آمد.

  • ‘We are in a global refugee crisis,’ she said.


    او گفت: «ما در یک بحران جهانی پناهندگان هستیم.

  • They raised money to help a refugee family be resettled in Cornwall.


    آنها پول جمع آوری کردند تا به یک خانواده پناهنده کمک کنند تا در کورنوال اسکان داده شوند.

  • It is feared that climate change will produce environmental refugees on a massive scale.


    بیم آن می رود که تغییرات آب و هوایی باعث ایجاد پناهندگان محیطی در مقیاس گسترده شود.

  • a new influx of refugees from the combat zone


    هجوم جدید پناهندگان از منطقه جنگی

  • refugees displaced by the civil war


    پناهندگانی که به دلیل جنگ داخلی آواره شده اند

  • refugees fleeing political persecution


    پناهندگانی که از آزار و اذیت سیاسی فرار می کنند

  • refugees from civil wars


    پناهندگان جنگ های داخلی

  • refugees living in camps along the border


    پناهندگانی که در کمپ های مرزی زندگی می کنند

  • Several thousand refugees are reported to have fled to the eastern border.


    گزارش شده است که چندین هزار پناهجو به مرزهای شرقی گریخته اند.

  • Thousands of refugees fled across the border.


    هزاران پناهجو از مرز فرار کردند.

synonyms - مترادف
  • fugitive


    فراری

  • escapee


    فرار کن

  • runaway


    پناهجو

  • defector


    فراری دادن

  • deserter


    runagate

  • asylum seeker


    طفره زن

  • escaper


    قانون شکن

  • absconder


    مارون

  • truant


    فرد آواره

  • runagate


    فرد شکار شده

  • dodger


    مرتد

  • outlaw


    تبعید

  • maroon


    جیلبریک

  • displaced person


    زندان شکن

  • hunted person


    DP

  • renegade


    زندانی فراری

  • exile


    غایب

  • jailbreaker


    متروکه

  • fleer


    فرد گم شده

  • jail-breaker


    فرد تحت تعقیب

  • DP


    AWOL

  • escaped prisoner


    عدم نمایش

  • absentee


    بازیکن هوکی

  • derelict


    کرایه طفره زن

  • missing person


    راهرو

  • wanted person


  • AWOL


  • no-show


  • hookey player


  • fare-dodger


  • stowaway


antonyms - متضاد

  • شهروند


  • ملی


  • بومی


  • محلی

  • nonimmigrant


    غیر مهاجر

  • emigrant


    مهاجر

  • insider


    خودی

  • countryman


    هموطن

  • inhabitant


    مقیم


  • ساکن

  • dweller


لغت پیشنهادی

part

لغت پیشنهادی

preposterous

لغت پیشنهادی

maintained