participation
participation - مشارکت
noun - اسم
UK :
US :
عمل شرکت در یک فعالیت یا رویداد
این واقعیت که شما در چیزی شرکت می کنید یا درگیر آن می شوید
عمل شرکت در یک رویداد یا فعالیت
هر یک از این سرویسها پنج مورد از تاسیسات خود را برای مشارکت معرفی کردند.
They offer opportunities for participation in decision-making.
آنها فرصت هایی را برای مشارکت در تصمیم گیری ارائه می دهند.
We sanctify ourselves through literate participation in collective reverence for our past.
ما خود را از طریق مشارکت باسواد در احترام جمعی به گذشته خود تقدیس می کنیم.
Scientists in the area have welcomed Native participation but maintain that traditional knowledge is also limited.
دانشمندان در این منطقه از مشارکت بومی استقبال کرده اند، اما معتقدند که دانش سنتی نیز محدود است.
همانطور که در فصل 4 دیدیم، سن تأثیر عمده ای بر مشارکت دارد.
Broadly, political participation is the term that can be applied to all of the political actions by individuals and groups.
به طور کلی، مشارکت سیاسی اصطلاحی است که می تواند برای همه اقدامات سیاسی افراد و گروه ها به کار رود.
تمام آنچه در مورد مشارکت مشترک پیر و جوان گفتهام بیصلاحیت است.
It is such injuries that make up the cost side of the balance sheet of the sports participation and health relationship.
این آسیبها هستند که بخش هزینه ترازنامه مشارکت ورزشی و رابطه سلامت را تشکیل میدهند.
Voter participation has declined by 5%.
مشارکت رای دهندگان 5 درصد کاهش یافته است.
نمایشی با مشارکت مخاطبان زیاد
آسیب دیدگی کمر مانع از حضور فعال در هر رشته ورزشی برای مدتی شد.
از معلمان خواسته شد تا مشارکت دانش آموزان را جلب کنند.
کسانی که شرکت نکردند معاف شدند و به کلاس درس فرستاده شدند.
ما از سطح بالای مشارکت در رویدادهای خیریه بسیار خرسندیم.
the decline in voting and civic participation
کاهش رای گیری و مشارکت مدنی
Management must fully explain the changes and listen to concerns before asking for employee participation.
مدیریت باید به طور کامل تغییرات را توضیح دهد و قبل از درخواست مشارکت کارکنان به نگرانی ها گوش دهد.
Staff participation in professional conferences is encouraged by the management.
مشارکت کارکنان در کنفرانس های حرفه ای توسط مدیریت تشویق می شود.
We're talking about what we can do to stimulate the participation of women entrepreneurs in the economy.
ما در مورد این صحبت می کنیم که برای تحریک مشارکت زنان کارآفرین در اقتصاد چه کاری می توانیم انجام دهیم.
collaboration
همکاری
partaking
شرکت کردن
collusion
تبانی
مشارکت
engagement
نامزدی
درگیری
affiliation
وابستگی
inclusion
شمول
input
ورودی
اتحاد
درگیر شدن
embroilment
عضویت
شرکت کننده
participating
شراکت
حضور
اشتراک گذاری
sharing
حمایت کردن
کمک
معاونت
اتحادیه
غوطه ور شدن
immersion
اثر متقابل
بخش
پیوستن به
اشتراک گذاری در
joining in
تعامل فعال
taking part
مشارکت فعال
sharing in
active engagement
