partnership
partnership - شراکت
noun - اسم
UK :
US :
وضعیت شریک بودن در تجارت
یک کسب و کار متعلق به دو یا چند نفر
رابطه بین دو فرد، سازمان یا کشور
رابطه بین دو فرد، سازمان یا کشوری که با هم کار می کنند
وضعیت همکاری در تجارت
a business organization made up of a group of accountants, lawyers etc who work together or of a group of investors
یک سازمان تجاری متشکل از گروهی از حسابداران، وکلا و غیره که با هم کار می کنند، یا از گروهی از سرمایه گذاران
حالت شریک بودن
شرکتی که متعلق به دو یا چند نفر است
توافق بین سازمان ها، افراد و غیره برای همکاری با یکدیگر
موسسه حقوقی به صورت مشارکتی اداره می شود.
الیوت و الور تصمیم گرفتند شراکتی ایجاد کنند و کسب و کار خود را راه اندازی کنند.
پیشگیری از جرم زمانی مؤثرتر است که با مشارکت پلیس و مردم باشد.
این مشارکتی است که در بهشت ساخته شده است.
It is a partnership made in heaven.
YMCA و سایر آژانس های جوانان مشارکتی را برای دسترسی به کودکان فقیر شهر ایجاد کرده اند.
همکاری با والدین به معنای باز بودن در مورد این امکان است.
او می خواست توسعه یابد، بنابراین با یکی از آنها که با آنها تجارت می کرد، شراکت کرد.
همکاری بزرگ سینمایی دنیرو و اسکورسیزی
پلیس و رهبران جامعه باید با روحیه مشارکت با یکدیگر همکاری کنند.
شریک حق مشارکت کامل در مدیریت مشارکت را دارد.
A partner is entitled to full participation in the management of the partnership.
این شراکت، غرامت و بیمه مسئولیت کارگران را خریداری می کند، که بار بوروکراسی را بر شرکت های شرکت کننده کاهش می دهد.
The partnership purchases workers' compensation and liability insurance which reduces the bureaucratic burden on participating companies.
از آنجایی که تعداد افراد مدرسهای در بیشتر شراکتهای مدرسه به محل کار بسیار بیشتر از افراد تجاری است، این تمایل به سمت مربیان است.
Because school people vastly outnumber business-people in most school-to-work partnerships, the tendency is for educators to take over.
مشارکت در آهنگسازی بسیار سازنده بوده است.
The song-writing partnership has been very productive.
to be in/to go into partnership
در شراکت بودن/ رفتن به شراکت
او برنامه خود را با مشارکت یک متخصص آمریکایی توسعه داد.
ازدواج باید یک مشارکت برابر باشد.
the school’s partnership with parents
مشارکت مدرسه با والدین
a partnership between the United States and Europe
مشارکت بین ایالات متحده و اروپا
یکی از اعضای خردسال شراکت
این شرکت با شرکت بانک سوئیس همکاری کرده است.
They are in partnership with Apex software.
آنها با نرم افزار Apex همکاری می کنند.
ما در حال همکاری نزدیک با مشتریان ژاپنی خود هستیم.
We took him into partnership in 2002.
ما او را در سال 2002 وارد شراکت کردیم.
جوامع تاریخی محلی سعی در ایجاد مشارکت خلاقانه با مدارس دارند.
این دو شرکت برای توسعه و فروش این محصولات با یکدیگر همکاری طولانی مدتی را تشکیل داده اند.
ما در تلاش هستیم تا یک مشارکت کاری بین مدارس و صنایع محلی ایجاد کنیم.
We look forward to a long and successful partnership with them.
ما مشتاقانه منتظر یک همکاری طولانی و موفق با آنها هستیم.
a partnership between the university and local colleges
مشارکت بین دانشگاه و کالج های محلی
a partnership with an American company
همکاری با یک شرکت آمریکایی
مشارکت منحصر به فرد شرکت های خصوصی و اتحادیه های کارگری
پس از دو سال می توانید برای وضعیت مشارکت اقدام کنید.
این دو ایستگاه رادیویی امروز قرارداد همکاری پنج ساله را امضا کردند.
تونل کانال یک مشارکت عمومی و خصوصی عالی بود.
They dissolved their successful partnership in 1980.
آنها شراکت موفق خود را در سال 1980 منحل کردند.
آنها یک شرکت تضامنی تشکیل دادند.
the John Lewis Partnership
مشارکت جان لوئیس
The government is promoting a partnership between the state and the private sector.
دولت در حال ترویج مشارکت بین دولت و بخش خصوصی است.
سمفونی همکاری جدیدی با جشنواره هنرمندان جوان سیاتل اعلام کرده است.
این شرکت با یک شرکت بازاریابی ایالات متحده همکاری کرده است تا بتواند به آن بازار نفوذ کند.
The university works in partnership with several local businesses.
این دانشگاه با چندین شرکت محلی همکاری می کند.
The program is a local partnership of groups helping elementary students begin preparing for college.
این برنامه یک مشارکت محلی از گروه هایی است که به دانش آموزان ابتدایی کمک می کند تا برای کالج آماده شوند.
آنها یک قرارداد مشارکت استراتژیک با یک اپراتور پیشرو تلفن همراه امضا کرده اند.
او با رئیس سابق خود وارد یک شراکت تجاری شده است.
The partnership he jointly founded, is emerging as one of the leading headhunters for senior board appointments.
شراکتی که او به طور مشترک تأسیس کرد، به عنوان یکی از شکارچیان اصلی برای انتصابات هیئت مدیره ارشد در حال ظهور است.
اتحاد
اتحادیه
مشارکت
اتحاد. اتصال
collaboration
همکاری
affiliation
وابستگی
ائتلاف
confederation
کنفدراسیون
ارتباط
رابط
liaison
کارتل
cartel
دسته
clique
همراهی - مصاحبت
companionship
انجمن
consociation
فرقه
faction
لیگ
رابطه
برادری
brotherhood
باشگاه
ترکیبی
فشرده - جمع و جور
compact
شراکت
copartnership
خانواده
coterie
معاشرت
fellowship
پیوند دادن
fraternity
مهمانی - جشن
linkup
حلقه
جامعه
بدن
disaffiliation
عدم وابستگی
dissociation
تفکیک
detachment
کناره گیری
disconnection
قطع ارتباط
تقسیم
hindrance
مانع
مخالفت
separation
جدایش، جدایی
sisterhood
خواهری
stoppage
توقف
طلاق
distancing
فاصله گرفتن
isolation
انزوا
segregation
جداسازی
زنگ تفريح
severance
جدایی
alienation
بیگانگی
disengagement
متارکه
uncoupling
جدا کردن
شکاف
disunion
فرق - تمیز - تشخیص
اختلاف نظر
disseverment
تجربه خارج از بدن
sundering
فراق
شقاق
out-of-body experience
parting
breakup
disassociation
schism
disagreement