raw
raw - خام
adjective - صفت
UK :
US :
not cooked
پخته نشده
مواد خام در حالت طبیعی هستند و برای استفاده درمان یا آماده نشده اند
raw information is collected but not organized, examined, or developed
اطلاعات خام جمع آوری می شود اما سازماندهی، بررسی یا توسعه داده نمی شود
احساسات خام قوی و طبیعی هستند، اما به طور کامل کنترل نمی شوند
اگر قسمتی از بدن شما خام باشد، پوست آنجا قرمز و دردناک است
تجربه نشده یا به طور کامل آموزش ندیده است
خیلی سرد
موسیقی، هنر، زبان و غیره که خام است، ساده، مستقیم و قدرتمند است، اما به طور کامل توسعه نیافته است
raw metals or other substances are in their natural state and have not been prepared or used to make anything
فلزات خام یا سایر مواد در حالت طبیعی خود هستند و برای ساختن چیزی تهیه یا استفاده نشده اند
اطلاعاتی که به هیچ وجه تنظیم، بررسی یا تهیه نشده است
(of food) not cooked
(از غذا) پخته نشده
(از مواد) در حالت طبیعی، بدون هیچ گونه فرآیند شیمیایی یا صنعتی
اطلاعات خام جمع آوری شده است اما هنوز به طور دقیق مورد مطالعه قرار نگرفته است
برای اشاره به شخصی استفاده می شود که آموزش ندیده یا بدون تجربه است
احساسات یا ویژگی هایی که خام هستند طبیعی هستند و کنترل آنها دشوار است
نوشته ای که خام باشد نوشته ای است که سعی نمی کند چیزی را درباره موضوع خود پنهان کند
دردناک یا دردناک به دلیل مالش یا آسیب دیدگی
برای توصیف هوای بسیار سرد استفاده می شود
not cooked
پردازش یا درمان نشده است. در شرایط طبیعی خود
اگر افراد یا خصوصیات آنها خام باشد، توسعه نیافته یا آموزش دیده اند
درد به دلیل مالش یا آسیب دیدگی پوست
(از هوا) سرد و مرطوب
برای توصیف موادی استفاده می شود که در حالت طبیعی خود هستند و هنوز تغییر، تهیه یا برای ساختن چیز دیگری استفاده نشده اند
used to describe materials that are in their natural state and have not yet been changed, prepared, or used to make something else
برای توصیف اطلاعات جمع آوری شده، اما هنوز به طور دقیق مورد مطالعه قرار نگرفته است، استفاده می شود
رفتار بد یا ناعادلانه
گزارشی خام از فقر در شهرها
صورتش خام و تاول زده بود.
زیبایی او از نوع دیگر، خام و ظریف بود.
سالادی که با آجیل، کشمش و هویج خام درست شده است
تماشاگران شجاعت خام و جسارت او را تحسین می کنند.
گوشت خام
raw eggs/vegetables
تخم مرغ/سبزیجات خام
این ماهی ها اغلب به صورت خام مصرف می شوند.
ببرها با استخوان مرغ خام تغذیه شدند.
raw sewage
فاضلاب خام
raw sugar/milk/cotton
شکر خام/شیر/پنبه
سنگ آهن اصلی ترین ماده خام در فولاد است.
این اطلاعات فقط داده های خام هستند و نیاز به تجزیه و تحلیل بیشتری دارند.
آهنگ های پر از احساس خام
قدرت خام تخیل
او با چیزی جز استعداد خام و اراده شروع کرد.
روی پاهایش تکههای خامی بود که کفشها روی آنها مالیده بودند.
گلویش خام و دردناک بود.
پوست پاهایش خام مالیده شده بود.
یک مبتدی خام
استخدام خام (= مثلاً در ارتش)
یک باد خام شمالی
زمستان خیس و خامی بود.
تصویری خام از زندگی طبقه کارگر
زبان خام (= حاوی بسیاری از جزئیات جنسی)
کارگران مسن تر اغلب یک معامله خام دریافت می کنند.
گلو درد
پاهایشان بعد از ساعت ها پیاده روی درد می کرد.
زخم ملتهب شده بود.
سوزشی در گلویش احساس کرد.
an itchy rash
بثورات خارش دار
همه جا احساس خارش دارم
ماهی خام
Oil is an important raw material that can be processed into many different products, including plastics.
نفت یک ماده خام مهم است که می تواند به بسیاری از محصولات مختلف از جمله پلاستیک تبدیل شود.
آنها مدعی بودند که فاضلاب خام به دریا پمپاژ می شود.
raw data/evidence/figures
داده ها / شواهد / ارقام خام
uncooked
نپخته
تازه
نادر
underdone
کم کار شده
undercooked
نیم پز
سبز
bloody
خونین
طبیعی
unripe
نارس
unbaked
سرخ نشده
unfried
پاستوریزه نشده
unpasteurized
پخته نشده
not cooked
رنگ صورتی
انجام نشده
undone
قرمز
به ندرت انجام می شود
rarely done
کمی پخته شده
lightly cooked
آماده نشده
half-cooked
غر زدن
unprepared
به سختی پخته شده
mooing
بسیار کم یاب
barely cooked
آبی
آبدار
پیتسبورگ کمیاب
juicy
تقریبا خام
pittsburgh rare
نیمه خام
به طور متوسط انجام شده است
not done
دردناک
half-raw
moderately done
sore
cooked
پخته شده
baked
کباب شده
barbecued
آب پز شده
boiled
آب پز
braised
سرخ شده در روغن
broiled
گرم شده است
casseroled
مایکروویو
fried
غیر قانونی
grilled
آماده شده
heated
برشته شده
microwaved
سرخ شده
poached
درهم ریخته
prepared
بخار پز شده
roasted
خورشتی
sauteed
scrambled
steamed
stewed
stir-fried