offensive
offensive - توهین آمیز
adjective - صفت
UK :
US :
جرم / تخلف
مجرم
غیر توهین آمیز
توهین شده
توهین کردن
---
بسیار بی ادب یا توهین آمیز و احتمالاً باعث ناراحتی مردم می شود
very unpleasant
بسیار ناخوشایند
for attacking
برای حمله
relating to getting points and winning a game rather than stopping the other team from getting points
مربوط به کسب امتیاز و بردن یک بازی، به جای اینکه تیم دیگر را از کسب امتیاز بازدارد
یک حمله نظامی برنامه ریزی شده شامل نیروهای بزرگ در یک دوره طولانی
causing offence
ایجاد تخلف
unpleasant
ناخوشایند
برای حمله استفاده می شود
در یک رویداد ورزشی، تلاش برای کسب امتیاز، گل و غیره.
یک حمله نظامی برنامه ریزی شده
اول حمله کردن
مربوط به یا بودن یک حمله نظامی برنامه ریزی شده
باعث ناراحتی یا احساسات جریحه دار شدن کسی می شود
توهین آمیز را می توان به طور کلی به معنای ناخوشایند به کار برد
ایجاد احساس ناراحتی و عصبانیت در شخصی، اغلب به دلیل بی ادبی
Apparently some viewers found the show offensive.
ظاهراً برخی از بینندگان این نمایش را توهین آمیز می دانستند.
تعجب کرد که چطور میتوانست آنقدر توهینآمیز باشد که به چهرهی از هم ریختهی دختر خیره شود.
Walsh returns as an administrative assistant to Seifert and will work closely with second-year offensive coordinator Marc Trestman.
والش به عنوان دستیار اداری سیفرت بازگشته و با هماهنگ کننده تهاجمی سال دوم مارک ترستمن از نزدیک همکاری خواهد کرد.
He is particularly curious about the offensive line which was beset by injuries and poor performances last season.
او به خصوص در مورد خط حمله کنجکاو است که فصل گذشته با مصدومیت ها و عملکرد ضعیف مواجه شده بود.
بازیکن تهاجمی سال
چهار بازی تهاجمی اول 49ers شامل یک قطع توپ، یک اخراج و یک ضربه شکست خورده بود.
Government troops took up offensive positions.
نیروهای دولتی مواضع تهاجمی را گرفتند.
بی بی سی شکایات زیادی در مورد اظهارات توهین آمیز مطرح شده در این مصاحبه دریافت کرد.
در طول بازی فوتبال، بخش کوچکی از جمعیت شعارهای توهین آمیز سر می دادند.
نظرات شما برای همه یهودیان توهین آمیز است.
منتقدان او فریاد زدند که این برای هندوئیسم توهین آمیز بود.
offensive weapons
سلاح های تهاجمی
offensive remarks
اظهارات توهین آمیز
این برنامه حاوی زبانی است که ممکن است برخی بینندگان آن را توهین آمیز بدانند.
racially offensive language/comments
زبان / نظرات توهین آمیز نژادی
نظرات او برای تعداد زیادی از مادران مجرد به شدت توهین آمیز بود.
مشکل این است که چگونه بوهای زننده را از کارخانه فرآوری حذف کنیم.
یک جنگ تهاجمی
اقدام تهاجمی
او به حمل سلاح تهاجمی متهم شد.
بازی تهاجمی
an offensive player/lineman/tackle
بازیکن/خطبان/تکل تهاجمی
این نوع اظهارات برای زنان بسیار توهین آمیز است.
این شغل به اندازه کافی استرس زا است حتی بدون اینکه مشتریان توهین آمیز باشند.
طبق استانداردهای رسانه پخش، مطالب به وضوح توهین آمیز است.
چه بوی زننده ای!
بوی بد او را حس می کرد.
The stew looked revolting.
خورش شورش به نظر می رسید.
او برخی از جوک های جنسی توهین آمیز را گفت.
بوهای زننده
offensive smells
از آنجایی که طرف مقابل اقدام تهاجمی (= حمله کرده بود) چاره ای جز دفاع نداشتیم.
Since the other side had taken offensive action (= attacked), we had no choice but to defend ourselves.
چاقوها از هر نوعی به عنوان سلاح های تهاجمی طبقه بندی می شوند.
او بهترین بازیکن تهاجمی بود که تا به حال دیده بودم.
فکر می کنم خط حمله ما امسال خیلی خوب کار کرده است.
آنها در نیمه های شب حمله زمینی را آغاز کردند.
نیروهای سازمان ملل به حمله (= شروع به حمله کردند).
او به ارتش خود اجازه حمله داده بود.
یک اقدام تهاجمی
نظرات / جوک های توهین آمیز
offensive comments/jokes
یک بوی زننده
an offensive odor
نظرات او برای زنان بسیار توهین آمیز بود.
این کانال یک سری تبلیغات توهین آمیز منتشر کرد.
disgusting
چندش آور
nasty
زننده
horrible
ناگوار
revolting
شورش
foul
ناپاک
dreadful
وحشتناک
loathsome
نفرت انگیز
خیلی بد و ناخوشایند
odious
پست
vile
دافع
abominable
ناپسند
repellent
دافعه
distasteful
بیمار کننده
repulsive
ناخوشایند
sickening
ناراحت کننده - شدیدا ناخوشایند
unpleasant
مخوف
obnoxious
متناقض
appalling
نامطلوب
horrid
حالت تهوع آور
repugnant
زشت و زننده
disagreeable
ناخالص
nauseating
تکان دهنده
abhorrent
مورد ایراد
حالت تهوع
hideous
gross
shocking
objectionable
detestable
horrendous
nauseous
delightful
لذت بخش
pleasant
دلپذیر
innocuous
بی آسیب
inoffensive
غیر توهین آمیز
agreeable
قابل قبول
جذاب
captivating
فریبنده
charming
تمیز
مودب
courteous
دفاع کردن
defending
خوب
نگهبانی
guarding
صادقانه
نوع
اخلاقی
خوش
احترام
pleasing
آرامش بخش
respectful
خوش آمدی
soothing
درگیر کننده
جادوگر
alluring
کاریزماتیک
engaging
شگفت انگیز
bewitching
مسحور کننده
charismatic
اغوا کننده
fascinating
زیبا
entrancing
enchanting
beguiling
seductive