blackball

base info - اطلاعات اولیه

blackball - توپ سیاه

verb - فعل

/ˈblækbɔːl/

UK :

/ˈblækbɔːl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [blackball] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • He was blackballed when he tried to join the Country Club.


    زمانی که او قصد داشت به باشگاه کانتری بپیوندد گلوله سیاه شد.

  • He was initially blackballed because of a dispute he once had with a couple of the committee members.


    او ابتدا به دلیل اختلافی که یک بار با چند نفر از اعضای کمیته داشت، گلوله سیاه شد.

synonyms - مترادف
  • veto


    وتو


  • رای مخالف


  • پایین


  • کشتن


  • منفی

  • nix


    nix


  • شلیک کردن


  • رد کردن


  • پایین بیاورند


  • نفی کردن

  • negate


    اسکواش

  • squash


    انگشت شست را به

  • give the thumbs down to


    چراغ قرمز را به


  • خاموش شدن

  • shutdown


    رای منفی


  • نه گفتن به

  • say ‘no’ to


    ممنوع کردن

  • ban


    ممنوع کرده است

  • prohibit


    منع

  • forbid


    اجازه ندادن

  • disallow


    مسدود کردن


  • قانون شکن

  • interdict


    منع کردن

  • outlaw


    رد

  • proscribe


    بار


  • بیرون انداختن


  • لغو

  • overrule


  • bar



  • quash


antonyms - متضاد

  • تایید

  • ratify


    تصویب کنید


  • مجوز


  • تحریم


  • تایید و امضا

  • endorse


    تایید اعتبار

  • validate


    autoriseUK

  • authoriseUK


    autorizeUS

  • authorizeUS


    حکم

  • warrant


    گواهی کند

  • certify


    تصدیق کردن

  • authenticate


    حفظ کردن

  • uphold


    تایید کند

  • corroborate


    اثبات کردن

  • substantiate


    بازگشت


  • تایید کنید


  • اعتبار

  • affirm


    تاسيس كردن

  • accredit


    خوب


  • formaliseUK

  • OK


    رسمی کردن ایالات متحده

  • formaliseUK


    مجوز انگلستان

  • formalizeUS


    مجوز ایالات متحده

  • licenseUK


    باشه

  • licenceUS


    نهایی انگلستان


  • نهایی کردن ایالات متحده

  • finaliseUK


    برکت دادن

  • finalizeUS


    امضا کردن

  • bless


    روشن



لغت پیشنهادی

championship

لغت پیشنهادی

box office

لغت پیشنهادی

involve