tape

base info - اطلاعات اولیه

tape - نوار

noun - اسم

/teɪp/

UK :

/teɪp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tape] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • adhesive/sticky tape


    چسب / نوار چسب

  • Fit the carpet using double-sided tape.


    فرش را با استفاده از چسب دو طرفه بچسبانید.

  • Twenty years ago he was caught on tape in a very embarrassing situation.


    بیست سال پیش او در یک موقعیت بسیار شرم آور در نوار ضبط شد.

  • I have all my school concert performances recorded on tape.


    من تمام اجراهای کنسرت مدرسه ام را روی نوار ضبط کرده ام.

  • a blank tape (= a tape with nothing recorded on it)


    نوار خالی (= نواری که چیزی روی آن ضبط نشده باشد)

  • Someone had deliberately erased the tapes.


    یک نفر به عمد نوارها را پاک کرده بود.

  • The papers were in a pile tied together with a tape.


    کاغذها به صورت توده ای بودند و با نوار چسب به هم گره خوردند.

  • the finishing tape


    نوار پایان

  • Police tape cordoned off the street in front of the house.


    نوار پلیس خیابان مقابل خانه را محاصره کرده است.

  • The singer was miming to a pre-recorded tape.


    خواننده در حال تقلید از یک نوار از پیش ضبط شده بود.

  • The tape contained damning evidence.


    نوار حاوی شواهد نکوهنده ای بود.

  • What does this tape have on it?


    این نوار چه چیزی روی آن است؟

  • Police seized various books and tapes.


    پلیس کتاب ها و نوارهای مختلفی را کشف و ضبط کرد.

  • magnetic tape


    نوار کاست

  • I've got that film on tape (= recorded) if you want to borrow it.


    من آن فیلم را روی نوار دارم (= ضبط شده) اگر بخواهید آن را قرض بگیرید.

  • If you give me a blank tape (= one with nothing on it) I'll record it for you.


    اگر یک نوار خالی به من بدهید (= نواری که چیزی روی آن نباشد) آن را برای شما ضبط می کنم.

  • I need some tape and scissors to wrap the present.


    برای بسته بندی هدیه به مقداری نوار و قیچی نیاز دارم.

  • sticky tape


    نوار

  • She taped a note to the door.


    یادداشتی را به در چسباند.

  • masking/duct tape


    ماسک / نوار چسب

  • packing/electrical tape


    بسته بندی / نوار برق

  • trademark Scotch tape


    علامت تجاری نوار اسکاچ

  • Did you make a tape of Tyler’s concert?


    آیا نواری از کنسرت تایلر ساخته اید؟


  • آیا آن فیلم هنوز روی نوار موجود است؟


  • یک متر نواری

  • I taped a note on her door.


    یک یادداشت روی درش چسباندم.

  • He taped the pages back together.


    صفحات را دوباره به هم چسباند.

  • This song was taped live in concert.


    این آهنگ به صورت زنده در کنسرت ضبط شده است.

  • Evidence from the tapes showed that the sales director was involved in corrupt negotations.


    شواهد موجود در نوارها نشان می داد که مدیر فروش در مذاکرات فاسد دست داشته است.

  • They admitted on tape that they were working for a tabloid newspaper.


    آنها روی نوار اعتراف کردند که برای یک روزنامه تبلوید کار می کردند.

  • Attach the mat to the backboard with tape.


    تشک را با چسب به تخته پشتی وصل کنید.

synonyms - مترادف

  • باند

  • binding


    الزام آور


  • نوار

  • ribbon


    روبان


  • رشته


  • کمربند

  • braid


    بهم تابیدن و بافتن

  • strap


    بند

  • stripe


    راه راه


  • خط


  • طناب

  • tie


    کراوات

  • cord


    تانگ

  • thong


    filetUS

  • filetUS


    filletUK

  • filletUK


    افسار

  • leash


    شلاق زدن

  • whip


    مژه

  • lash


    مهار

  • harness


    متصل کردن

  • tether


    رهبری


  • بست

  • fastening


    استروپ

  • strop


    توری

  • lace


    لیز خوردن

  • rein


    فهرست


  • باندرول


  • مخروطی

  • banderole


    تعظیم

  • taper


  • bow


antonyms - متضاد

  • شل

  • loosen


    شل کردن


  • از دست دادن


  • باز کن


  • رد کردن


  • رهایی

  • unfasten


    باز کردن

  • unglue


    چسب زدن

  • unstick


    چسباندن

  • untie


    رها کردن


  • جدا کردن

  • detach


    برداشتن


  • جداگانه، مجزا


  • رفع مشکل

  • unfix


    لغو کردن

  • undo


    باز کردن قلاب

  • unhook


    قطع شدن

  • disconnect


    کنار کشیدن


  • رایگان


  • جابجا کند

  • displace


    در آوردن


  • پوست کندن

  • peel


    بازنشسته شدن

  • peel off


    جداسازی


  • متفرق شدن

  • dissociate


    طلاق

  • sever


    جدا شدن

  • disunite


    تقسیم کنید


  • disjoin



لغت پیشنهادی

interiors

لغت پیشنهادی

aronia

لغت پیشنهادی

reversible