box
box - جعبه
noun - اسم
UK :
US :
ظرفی برای قرار دادن چیزها، به خصوص ظرفی با چهار طرف مستقیم و سفت
مقدار چیزی که در یک جعبه وجود دارد
یک مربع کوچک در صفحه برای نوشتن اطلاعات توسط افراد
مربع یا مستطیل در صفحه ای که در آن اطلاعات داده می شود یا می توان در آن پاسخ نوشت
منطقه کوچکی از یک تئاتر یا دادگاه که از محل نشستن افراد دیگر جدا است
یک ساختمان یا سازه کوچک که برای یک هدف خاص استفاده می شود
منطقه خاصی از یک زمین ورزشی که با خطوط مشخص شده و برای هدف خاصی استفاده می شود
a piece of plastic that a man wears over his sex organs to protect them when he is playing a sport especially cricket
یک تکه پلاستیک که مرد روی اندام های جنسی خود می بندد تا هنگام ورزش، به خصوص کریکت، از آنها محافظت کند.
a small tree that keeps its leaves in winter and is often planted around the edge of a garden or field
درخت کوچکی که در زمستان برگ های خود را نگه می دارد و اغلب در اطراف لبه باغ یا مزرعه کاشته می شود
برای مبارزه با کسی به عنوان یک ورزش با ضربه زدن با دستان بسته خود در داخل دستکش های چرمی بزرگ
برای قرار دادن وسایل در جعبه ها
کشیدن یک کادر دور چیزی در یک صفحه
فکر کردن به ایده ها و راه حل هایی که کاملاً متفاوت و جدید هستند، مخصوصاً در تجارت
اگر چیزی تمام کادرها را علامت بزند، فکر می کنید خیلی خوب است و دقیقاً همان چیزی است که می خواهید
ظرفی مربع یا مستطیل شکل با اضلاع سفت و گاهی اوقات درب
یک جعبه و محتویات آن یا فقط محتویات یک جعبه
یک تکه پلاستیک سخت که توسط مردان برای محافظت از اندام جنسی خود در هنگام ورزش استفاده می شود
any square or rectangular space on a form sports field road etc., separated from the main area by lines
هر فضای مربع یا مستطیل شکل در یک فرم، زمین ورزشی، جاده و غیره که با خطوط از محوطه اصلی جدا شده باشد.
→ محوطه جریمه
a place where two roads cross marked with a square of yellow lines painted in the centre, that you can drive over only when the road in front is clear
جایی که دو جاده از هم عبور می کنند، با مربعی از خطوط زرد رنگ شده در مرکز مشخص شده است، که فقط زمانی می توانید از آن عبور کنید که جاده جلویی صاف باشد.
یک فضای کوچک با دیوارها
a small area with seats that is separate from the other seats in a theatre or at the side of a sports field
منطقه کوچکی با صندلیهایی که از سایر صندلیهای سالن تئاتر یا کنار زمین ورزشی جدا است.
تلویزیون
a box with a number in a post office to which your letters can be sent and from which you can collect them
یک جعبه با شماره در یک اداره پست که نامه های شما را می توان به آن ارسال کرد و از آن می توانید آنها را جمع آوری کنید
درخت کوچک همیشه سبز (= درختی که هرگز برگ هایش را از دست نمی دهد) با برگ های کوچک و براق
مبارزه با کسی در ورزش بوکس
گذاشتن چیزی در جعبه
ظرفی با اضلاع سفت، به شکل مستطیل، یا محتویات چنین ظرفی
جعبه همچنین فضای کوچکی روی فرم است که با خطوطی به شکل مربع مشخص شده است
جعبه گاهی اوقات یک مکان کوچک محصور است
مبارزه با کسی یا فعال بودن در ورزش بوکس
Everything we owned was neatly packed in cardboard boxes.
همه چیزهایی که داشتیم در جعبه های مقوایی بسته بندی شده بود.
او همه نامه ها را در یک جعبه نگه می داشت.
آیا می دانید داخل جعبه چیست؟
او جعبه پول خود را باز کرد تا ببیند آیا به اندازه کافی برای یک راکت تنیس پس انداز کرده است یا خیر.
a toolbox
یک جعبه ابزار
a matchbox
یک قوطی کبریت
یک جعبه شکلات / غلات / دستمال کاغذی
او یک جعبه کبریت از جیبش بیرون آورد.
مردم کلوچه های کم چرب می خرند و سپس کل جعبه را می خورند.
در کادر مربوطه یک ضربدر قرار دهید.
برای تیک زدن یک کادر
برای بررسی یک کادر
درخواست خود را در کادر جستجو تایپ کنید.
بیش از 300 جعبه یادداشت ویژه در فرهنگ لغت وجود دارد.
این نقاشی دو زن با لباس شیک را در جعبه ای در اپرا به تصویر می کشد.
قاضی به 12 نفری که در جعبه هیئت منصفه نشسته بودند خطاب کرد.
آنها در حالی که بازی را از جعبه اجرایی تماشا می کردند شامپاین نوشیدند.
یک جعبه نگهبان/سیگنال
یک جعبه تلفن
از جعبه تلفن گوشه ای به او زنگ زدم.
هنگامی که مسابقه شروع شد، در جعبه تفسیر، صدایی از زبان ها وجود داشت.
امشب روی جعبه چیه؟
فقط ترافیکی که به راست میپیچد میتواند وارد کادر شود.
او در محوطه (= محوطه جریمه) خطا شد.
مدیران هتل ها از ترفندهای جدیدی برای جذب مهمانان خود استفاده می کنند.
این فیلمی است که تمام جعبه ها را علامت می زند.
خانه ای که ما می خواهیم بخریم تمام جعبه های ما را نشان می دهد.
جعبه را با لباس های کهنه پر کرد.
سگ در جعبه ای می خوابد که با یک پتوی کهنه پوشیده شده است.
The exhibition is free but there is a collection box for donations.
نمایشگاه رایگان است، اما یک جعبه مجموعه برای کمک های مالی وجود دارد.
دور آتش روی جعبه های واژگون نشسته بودند.
مورد
casket
تابوت
قفسه سینه
trunk
تنه
carton
کارتن
ظرف
بسته
بسته بندی
bin
صندوقچه
crate
جعبه
packet
صندوق
receptacle
بییر
coffer
کیدی
bier
قوطی
caddy
سالن غذاخوری
canister
طبل
canteen
مانع
drum
قفسه
hamper
رنگ پریده
locker
کشتی
pall
کافه
sarcophagus
دارنده
ark
کیست
coffin
پورمانتو
coffret
پونت
holder
مخزن
kist
portmanteau
punnet
repository
reservatory