stone

base info - اطلاعات اولیه

stone - سنگ

noun - اسم

/stəʊn/

UK :

/stəʊn/

US :

family - خانواده
stoned
سنگ زده
stony
سنگی
stone
سنگ
stonily
به شکل سنگی
google image
نتیجه جستجوی لغت [stone] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Most of the houses are built of stone.


    بیشتر خانه ها از سنگ ساخته شده اند.

  • stone walls


    دیوارهای سنگی

  • a stone floor/bridge/carving/pillar/slab


    یک کف سنگی / پل / کنده کاری / ستون / دال


  • یک ساختمان آجر و سنگ

  • a flight of stone steps


    پروازی از پله های سنگی


  • یک بلوک سنگی بزرگ

  • a pile of stones


    توده ای از سنگ

  • Some children were throwing stones into the lake.


    چند بچه سنگ می انداختند توی دریاچه.

  • These words are carved on the stone beside his grave.


    این کلمات بر روی سنگ کنار قبر او حک شده است.

  • She had the stone set in a ring.


    او سنگ را در یک حلقه گذاشته بود.

  • cherry/peach stones


    سنگ گیلاس / هلو

  • kidney stones


    سنگ کلیه

  • He weighs over 15 stone.


    او بیش از 15 سنگ وزن دارد.

  • She's trying to lose a stone.


    او سعی می کند یک سنگ را از دست بدهد.

  • People should remember that our proposals aren't set in stone.


    مردم باید به خاطر داشته باشند که پیشنهادات ما به هیچ وجه به هیچ وجه مطرح نیست.

  • These rules are not set in stone.


    این قواعد در سنگ تنظیم نشده اند.

  • Getting an apology from him was like getting blood from a stone.


    عذرخواهی از او مانند خون گرفتن از سنگ بود.

  • We live just a stone's throw from here.


    ما فقط در یک قدمی اینجا زندگی می کنیم.

  • The hotel is within a stone's throw of the beach.


    این هتل در فاصله چند قدمی ساحل قرار دارد.

  • He is a sculptor who works mainly in stone.


    او یک مجسمه ساز است که عمدتاً در سنگ کار می کند.

  • The path's stone flags were worn and broken.


    پرچم های سنگی مسیر فرسوده و شکسته شده بود.

  • The stone is cut into blocks ready for building.


    سنگ به بلوک های آماده برای ساختن بریده شده است.

  • The walls were hewn from local stone.


    دیوارها از سنگ محلی تراشیده شده اند.

  • a carved stone fireplace


    یک شومینه سنگی تراشیده شده

  • names carved in stone


    اسامی حک شده در سنگ

  • The walls were made of stone.


    دیوارها از سنگ ساخته شده بودند.

  • Some loose stones tumbled down the slope behind her.


    چند سنگ شل از سراشیبی پشت سر او فرود آمدند.

  • The boys were caught throwing stones at passing trains.


    پسران در حال پرتاب سنگ به قطارهای در حال عبور دستگیر شدند.

  • The boat broke in two and sank like a stone.


    قایق به دو نیم شد و مانند سنگ غرق شد.

  • The temperature dropped like a stone.


    دما مثل یک سنگ پایین آمد.

  • A group of children pelted firefighters with stones.


    گروهی از کودکان آتش نشانان را با سنگ پرتاب کردند.

synonyms - مترادف

  • سنگ

  • pebble


    سنگریزه

  • boulder


    تخته سنگ

  • gravel


    سنگ ریزه

  • boondie


    باندی

  • cobble


    سنگفرش

  • concretion


    بتن ریزی

  • scree


    اسکریپ

  • cobblestone


    صخره

  • crag


    غلات


  • شن

  • grit


    قطعه

  • nugget


    سارسن

  • sarsen


    زونا

  • shingle


    صخره ای

  • cairn


    مسدود کردن


  • سنگ زیر پا

  • stepping stone


    جرم


  • دال

  • slab


    نادان

  • goolie


    قلوه سنگ

  • rubble


    گرانول

  • granule


    گلوله

  • pellet


    بولدرستون

  • boulderstone


    جبر

  • gibber


    سنگ جبر

  • gibber stone


    تالوس

  • talus


    سنگ ها

  • stones


    بقایای سنگ

  • rock debris


antonyms - متضاد
  • blunt


    صریح

  • dull


    کدر

  • dampen


    خیس کردن

  • dishearten


    ناامید کردن

  • roughen


    خشن کردن

  • glide


    سر خوردن


  • رایگان

  • liberate


    آزاد کردن

لغت پیشنهادی

lifeline

لغت پیشنهادی

blow

لغت پیشنهادی

blindfolding