grave
grave - قبر
N/A - N/A
UK :
US :
جایی در زمین که جسد مرده در آن دفن شده است
مشکلات جدی، موقعیت ها یا نگرانی ها بسیار بزرگ یا بد هستند
looking or sounding quiet and serious especially because something important or worrying has happened
ساکت و جدی به نظر می رسد یا به نظر می رسد، به خصوص به این دلیل که اتفاق مهم یا نگران کننده ای رخ داده است
a grave accent is a mark put above a letter in some languages such as French to show the pronunciation, for example è
لهجه قبر علامتی است که در برخی از زبان ها مانند فرانسوی برای نشان دادن تلفظ آن بالای حرف قرار می گیرد، مثلاً è
جایی در زمین که مرده ای در آن دفن می شود
به طور جدی بد
a place where a dead person or dead people are buried, esp. when under the ground and marked by a stone
مکانی که در آن یک مرده یا افراد مرده دفن شده اند، به ویژه. وقتی زیر زمین است و با یک سنگ مشخص شده است
فوری و بسیار بد؛ جدی
یکی از دو جام نقره ای که همراه با مجموعه ای از ظروف شراب خوری در قبر پیدا شده است.
معجزاتی که از آن زمان بر سر قبر او رخ داده است، قدوسیت او را تأیید کرده است.
بتهوون ممکن است در قبر خود غلت بزند، اما تماشاگران آن را دوست دارند.
و آیا انواع قبر بازتاب دوره های مختلف است یا چیز دیگری؟
Her body was found buried in a shallow grave in a grove two days after she was last seen with Thompson.
جسد او دو روز پس از آخرین باری که با تامپسون دیده شد، در یک قبر کم عمق در یک بیشه دفن شد.
در واقع هیچ یک از قبرها هیچ نشانگری ندارند و خود قبرستان بدون علامت و بدون مراقبت است.
این گروه با آهنگهایشان که هنوز در آنهاست، به مزارشان نمیروند.
tomb
مقبره
crypt
دخمه
catacomb
کاتاکومب
sepulchreUK
SepulchreUK
sepulture
مزارع
burial
خاکسپاری
mausoleum
مقبره ایالات متحده
sepulcherUS
بارو
barrow
گودال
pit
تومول
tumulus
زیرزمینی
undercroft
طاق
vault
تپه
mound
زیارتگاه
shrine
گودال دفن
burial pit
محل دفن
burial chamber
محل استراحت نهایی
burial place
محل استراحت
آخرین خانه
resting place
آخرین محل استراحت
شش فوت زیر
آدرس دائمی
تابوت
burying place
مستبا
گوردخمه
گورستان
sarcophagus
mastaba
coffin
burial mound
necropolis
تولد
nativity
ولادت
شروع
شروع کنید
commencement
ابتدا
outset
راه اندازی
inception
صبح
ابتدایی بودن
onset
روایت آفرینش در انجیل
آلفا
incipience
سپیده دم
genesis
ایجاد
alpha
افتتاح
dawn
زندگي كردن
incipiency
ساخت و ساز
الهام گرفتن
استنشاق
موفقیت
دستاورد
inspiration
inhalation
initiation
accomplishment