terrorism

base info - اطلاعات اولیه

terrorism - تروریسم

noun - اسم

/ˈterərɪzəm/

UK :

/ˈterərɪzəm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [terrorism] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • یک اقدام تروریستی


  • مبارزه با تروریسم

  • The government has sworn to do everything in its power to combat terrorism.


    دولت سوگند یاد کرده است که تمام توان خود را برای مبارزه با تروریسم انجام دهد.


  • این دولت تسلیم تروریسم نخواهد شد.

  • states that actively sponsor terrorism


    کشورهایی که فعالانه از تروریسم حمایت می کنند

  • Governments must cooperate if they are to fight/combat international terrorism.


    اگر می خواهند با تروریسم بین المللی مبارزه کنند، دولت ها باید همکاری کنند.

  • The bomb explosion was one of the worst acts of terrorism that the country had experienced in recent years.


    انفجار بمب یکی از بدترین اقدامات تروریستی بود که این کشور در سال های اخیر تجربه کرده بود.

synonyms - مترادف
  • assassination


    ترور


  • بمب گذاری

  • extremism


    افراط گرایی

  • intimidation


    ارعاب

  • kidnapping


    آدم ربایی

  • radicalism


    رادیکالیسم

  • sabotage


    خرابکاری


  • خشونت

antonyms - متضاد

  • سفارش


  • صلح


  • توافق


  • ترتیب

  • calm


    آرام

  • calmness


    آرامش

  • conformity


    مطابقت

  • harmony


    هماهنگی


  • روش

  • organisationUK


    سازمان انگلستان

  • organizationUS


    سازمان ایالات متحده


  • ساکت


  • سیستم

لغت پیشنهادی

stroller

لغت پیشنهادی

compile

لغت پیشنهادی

squeamish