brunch

base info - اطلاعات اولیه

brunch - صبحانه

noun - اسم

/brʌntʃ/

UK :

/brʌntʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [brunch] در گوگل
description - توضیح

  • یک وعده غذایی که در اواخر صبح، به عنوان ترکیبی از صبحانه و ناهار خورده می شود


  • یک وعده غذایی که در اواخر صبح خورده می شود و ترکیبی از صبحانه و ناهار است


  • یک وعده غذایی که گاهی اوقات در اواخر صبح خورده می شود و ترکیبی از صبحانه و ناهار است

  • Cause on our honeymoon all we had was like a brunch and a supper.


    چون در ماه عسل تمام چیزی که داشتیم مثل یک برانچ و یک شام بود.

  • He cobbled together a brunch of cold remains from the fridge, with lemon tea.


    او یک برانچ از باقی مانده های سرد یخچال را با چای لیمو ترش کرد.

  • In Louisiana, they are served at brunch with savoury dishes.


    در لوئیزیانا، آنها در صبحانه با غذاهای خوش طعم سرو می شوند.

  • Cost is $ 50 per person and includes a buffet brunch and transportation.


    هزینه برای هر نفر 50 دلار است و شامل بوفه برانچ و حمل و نقل است.

  • There will be champagne brunches to dinners, cigars and cognac.


    صبحانه شامپاین برای شام، سیگار برگ و کنیاک وجود دارد.

  • They served smoked salmon, cream cheese and bagels for brunch.


    آنها سالمون دودی، پنیر خامه ای و نان شیرینی را برای برانچ سرو کردند.

  • I meet the biological females for brunch on Suriday at a gallery / restaurant in the East Village.


    من زنان بیولوژیکی را برای صبحانه در روز یکشنبه در یک گالری / رستوران در دهکده شرقی ملاقات می کنم.

  • Elwin Silverstein, account executive with the Triad Insurance Group enjoys the annual holiday brunch his employer hosts.


    الوین سیلورستاین، مدیر حسابداری در گروه بیمه تریاد، از صبحانه تعطیلات سالانه میزبان کارفرمایش لذت می برد.

  • On the first day of the vacation we all slept late then had a huge brunch.


    در روز اول تعطیلات همه ما دیر خوابیدیم، سپس یک برانچ بزرگ خوردیم.

example - مثال
  • Tomorrow we’ll have a lie-in and then go out for brunch.


    فردا یک دراز می کشیم و بعد برای صبحانه بیرون می رویم.

  • We always have brunch together on Sunday.


    ما همیشه یکشنبه با هم برانچ داریم.

synonyms - مترادف

  • چای صبحگاهی


  • زمان استراحت برای نوشیدن قهوه

  • light refreshments


    نوشیدنی یا میان وعده سبک


  • استراحت صبحگاهی

  • snack


    خوراک مختصر

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

chai

لغت پیشنهادی

workhorses

لغت پیشنهادی

bumper