stroke
stroke - سکته
noun - اسم
UK :
US :
if someone has a stroke an artery (=tube carrying blood) in their brain suddenly bursts or becomes blocked, so that they may die or be unable to use some muscles
اگر شخصی دچار سکته مغزی شود، یک سرخرگ (=لوله حامل خون) در مغز او ناگهان می ترکد یا مسدود می شود، به طوری که ممکن است بمیرد یا نتواند از برخی عضلات استفاده کند.
one of a set of movements in swimming or rowing in which you move your arms or the oar forward and then back
یکی از مجموعهای از حرکات در شنا یا قایقرانی که در آن بازوها یا پاروهای خود را به جلو و سپس به عقب حرکت میدهید.
سبکی از شنا یا قایقرانی
عمل ضربه زدن به توپ در بازی هایی مانند تنیس، گلف و کریکت
یک حرکت قلم یا قلم مو هنگام نوشتن یا نقاشی
خطی که با قلم یا قلمو ساخته می شود
عمل ضربه زدن به کسی با چیزی مانند شلاق یا چوب نازک
حرکت ملایم دستت روی چیزی
یک صدای واحد که توسط ساعتی که ساعت ها را نشان می دهد، یا توسط یک زنگ، گونگ و غیره ایجاد می شود
زمانی استفاده می شود که عددی را با علامت (/) در آن می گویید
به آرامی دست خود را روی چیزی حرکت دادن
حرکت دادن چیزی به جایی با حرکات ملایم دست
در بازی هایی مانند تنیس، گلف و کریکت با حرکاتی نرم به توپ ضربه بزنید یا ضربه بزنید
a sudden change in the blood supply to a part of the brain sometimes causing a loss of the ability to move particular parts of the body
تغییر ناگهانی در خون رسانی به بخشی از مغز، که گاهی باعث از دست دادن توانایی حرکت بخش های خاصی از بدن می شود.
(خط یا علامتی که توسط) حرکت قلم یا مداد هنگام نوشتن یا قلم مو هنگام نقاشی ایجاد می شود
در زبان انگلیسی گفتاری به معنای علامت مورب یا اسلش استفاده می شود
ضربه زدن به توپ هنگام انجام یک ورزش
عمل ضربه زدن به شخصی با سلاح
(یک حرکت خاص که معمولاً در آن تکرار می شود) یک روش شنا
چیزی که به طور ناگهانی به دلیل شانس، هوش و غیره اتفاق می افتد یا موفق می شود.
مقدار کمی کار
یک اقدام سریع و نیرومند
one of the sounds that some clocks make at particular times, especially by ringing a bell once for each number of the hour
یکی از صداهایی که برخی از ساعت ها در زمان های خاص تولید می کنند، به خصوص با زدن یک زنگ برای هر عدد ساعت.
an act of moving your hand another part of the body or an object gently over something or someone usually repeatedly and for pleasure
حرکت دادن دست، قسمت دیگری از بدن یا یک شیء به آرامی روی چیزی یا شخصی، معمولاً مکرر و برای لذت.
to move a hand another part of the body or an object gently over something or someone usually repeatedly and for pleasure
حرکت دادن دست، قسمت دیگری از بدن یا شیئی به آرامی بر روی چیزی یا شخصی، معمولاً مکرر و برای لذت بردن
ضربه زدن به یک توپ
حرکت دادن دست یا شیئی به آرامی روی چیزی، معمولاً مکرر
a movement of a pen or pencil when writing or by a brush when painting or the line or mark made by such a movement
حرکت قلم یا مداد هنگام نوشتن، یا با قلم مو در هنگام نقاشی، یا خط یا علامت ایجاد شده توسط چنین حرکتی
a sudden change in the blood supply to a part of the brain which can result in a loss of some mental or physical abilities, or death
تغییر ناگهانی در خون رسانی به بخشی از مغز که می تواند منجر به از دست دادن برخی از توانایی های ذهنی یا جسمی یا مرگ شود.
نوع خاصی از حرکات مکرر که در یک روش شنا استفاده می شود
an unexpected but important event or experience
یک رویداد یا تجربه غیرمنتظره اما مهم
چه سکته زیبایی!
او با دو ضربه (= در گلف، با زدن دو ضربه کمتر از حریف خود) پیروز شد.
He played some powerful backhand strokes throughout the game.
او در طول بازی چند ضربه بک هند قدرتمند انجام داد.
His punishment was six strokes of the cane.
مجازات او شش ضربه عصا بود.
ایده شما یک نبوغ بود.
این یک شانس بود که شما را اینجا پیدا کردم.
فاش کردن هویت قاتل در صفحه اول یک ضربه جسورانه بود.
او هرگز یک سکته (از کار) انجام نمی دهد (= هرگز هیچ کاری انجام نمی دهد).
من یک سکته مغزی ناگهانی الهام گرفتم.
سکته مغزی کردن/تحمل شدن
سکته مغزی او را تا حدی فلج کرد.
سیگار خطر سکته را افزایش می دهد.
او چند سکته دیگر کشید تا به بانک رسید.
او با ضربات قوی طولانی شنا کرد.
پروانه تنها سکته ای است که نمی توانم انجام دهم.
گربه را سکته کرد.
برای نقاشی با قلم مو
At the stroke of a pen (= by signing something) they removed thousands of people from the welfare system.
به ضرب قلم (= با امضای چیزی) هزاران نفر را از بهزیستی خارج کردند.
در اولین ضربه دقیقا ساعت 9 خواهد بود.
در سکته مغزی سه (= دقیقاً در ساعت 3)
آنها تهدید کردند که کل پروژه را در یک سکته مغزی لغو خواهند کرد.
آنها نیمی از ثروت خود را با سکته از دست دادند.
صحبتم خوب پیش می رفت تا اینکه با یک وقفه سکته مغزی ام به تعویق افتاد.
او یک سکته مغزی شدید داشت و تکلم خود را از دست داد.
این رژیم به طور قابل ملاحظه ای خطر سکته های مکرر را کاهش می دهد.
قبل از رسیدن به سمت دیگر نمی توانید بیش از چهار حرکت شنا کنید.
پاروزنان رومانیایی با ضربات سریع و قدرتمند جلو افتادند.
او شباهت او را با چند ضربه قلم مو جسورانه گرفت.
من ایده های اصلی خود را به صورت کلی بیان می کنم.
او دچار سکته مغزی شد که نتوانست صحبت کند.
یک ضربه قلم مو
فوت کردن، دمیدن
اصابت
smack
بو
ضربه
thump
ضربه زدن
punch
مشت زدن
whack
ضربت زدن
در زدن
wallop
ولوپ کردن
کمربند
clout
نفوذ
thwack
thwack
slap
سیلی زدن
sock
جوراب
ترک
cuff
کاف
bang
انفجار
bash
ضربه شدید
جعبه
clip
کلیپ
buffet
بوفه
rap
رپ
slug
حلزون حرکت کردن
biff
بیف
swipe
کش رفتن
smash
درهم کوبیدن
swat
سوات
hook
قلاب
welt
ورم
bat
خفاش
bop
باپ