okay

base info - اطلاعات اولیه

okay - باشه

N/A - N/A

ˌoʊˈkeɪ

UK :

ˌəʊˈkeɪ

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [okay] در گوگل
description - توضیح

  • برای نشان دادن اینکه با چیزی موافق هستید یا موافق انجام کاری هستید استفاده می شود


  • برای بررسی اینکه کسی چیزی را می‌فهمد یا اینکه با چیزی موافق است استفاده می‌شود


  • به عنوان راهی برای نشان دادن اینکه قصد دارید اقدامی انجام دهید یا کاری جدید را شروع کنید استفاده می شود


  • در وسط جمله به عنوان روشی برای مکث استفاده می شود

  • agreed or acceptable


    توافق شده یا قابل قبول

  • in a satisfactory state or of a satisfactory quality


    در وضعیت رضایت بخش یا کیفیت رضایت بخش


  • بد نیست اما مطمئنا خوب نیست

  • in a satisfactory way


    به شکل رضایت بخشی


  • موافقت کردن با چیزی


  • اجازه

  • written abbreviation for the US state of Oklahoma used in addresses


    مخفف نوشته شده برای ایالت اوکلاهما ایالات متحده که در آدرس ها استفاده می شود

  • agreed or acceptable; all right


    توافق شده یا قابل قبول؛ خیلی خوب

  • in a satisfactory state or of a satisfactory quality; all right


    در وضعیت رضایت بخش یا با کیفیت رضایت بخش؛ خیلی خوب


  • OK به معنای نه بد اما نه خیلی خوب استفاده می شود


  • توافق در مورد یا اجازه انجام کاری

  • used as a way of showing that you are going to take action or start doing or saying something new


    به عنوان راهی برای نشان دادن اینکه قصد دارید اقدامی انجام دهید یا شروع به انجام یا گفتن چیز جدیدی می کنید استفاده می شود

example - مثال
  • I'll pay you back tomorrow. OK no problem.


    من فردا پول شما را پس می دهم. بسیار خوب، مشکلی نیست.

  • Could you pick me up from work? OK what time?


    می تونی منو از سر کار ببری؟ خوب، ساعت چند؟

  • I mean OK (= I accept that), I wasn't exactly polite to him but I don't think I was that rude!


    یعنی باشه (= قبول دارم) من دقیقا با او مودب نبودم اما فکر نمی کنم آنقدر هم بی ادب بودم!

  • You need to add more vinegar, OK?


    شما باید سرکه بیشتری اضافه کنید، خوب؟

  • I'll see you at 6.30, okay?


    ساعت 6.30 می بینمت، باشه؟

  • Okay let's go.


    باشه، بزن بریم.

  • Okay then if you're ready we'll start.


    خوب پس اگر آماده هستید شروع می کنیم.

  • We saw these guys, okay so we went up to them and started talking.


    ما این بچه ها را دیدیم، خوب، بنابراین به سمت آنها رفتیم و شروع به صحبت کردیم.

  • Is it okay if I bring a friend to the party?


    اگر دوستی را به مهمانی بیاورم اشکالی ندارد؟

  • If it's okay by/with you I'll come over tomorrow instead.


    اگر با/با شما خوب بود، به جای آن فردا می آیم.

  • How's Paula? Is she okay after her fall yesterday?


    پائولا چطوره؟ بعد از زمین خوردن دیروز حالش خوب است؟

  • Are you OK? You look very pale.


    خوبی؟ خیلی رنگ پریده به نظر میرسی

  • Is everything OK with you? Yes fine.


    آیا همه چیز با تو خوب است؟ آره خوبه.

  • I'll just check that the car's okay - that noise from the engine doesn't sound good!


    من فقط بررسی می کنم که ماشین سالم است - صدای موتور خوب نیست!

  • Did you have a good dinner out last night? It was okay - I've definitely had better.


    دیشب یه شام ​​خوب بیرون خوردی؟ بسیار خوب بود - من قطعا بهتر شده ام.

  • Her voice is OK but it's nothing special.


    صداش خوبه ولی چیز خاصی نیست

  • Everything was going OK until the printer stopped working.


    همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه چاپگر از کار افتاد.

  • Did you sleep okay?


    خوب خوابیدی؟

  • I just called to make sure that you got there okay.


    من فقط زنگ زدم تا مطمئن شوم که خوب به آنجا رسیدی.

  • Have the committee OK'd your proposal?


    آیا کمیته پیشنهاد شما را تایید کرده است؟

  • He got the OK to go ahead with his project.


    او اوکی برای ادامه پروژه خود دریافت کرد.

  • Is it OK if I bring a friend to the party?


    آیا ده دلار به من قرض می دهی؟ خوب.

  • Will you lend me ten bucks? OK.


    آیا رئیس پیشنهاد شما را تایید کرد؟

  • Did the boss OK your proposal?


    خوبی؟ رنگ پریده به نظر میرسی

  • Are you OK? You look pale.


    امیدوارم خوب به خونه رسیدی

  • I hope you got home OK.


    صدای او خوب است، اما چیز خاصی نیست.

  • Her voice is OK but it’s nothing special.


    به محض اینکه تاییدیه را از مالک دریافت کنیم، ساخت و ساز را شروع خواهیم کرد.

  • We’ll start building as soon as we get the OK from the owner.


    باشه بزن بریم.

  • OK let’s go.


synonyms - مترادف

  • کافی است

  • acceptable


    قابل قبول


  • میانگین


  • مشترک


  • خوب


  • در حد متوسط

  • pleasant


    دلپذیر


  • استاندارد

  • tolerable


    قابل تحمل

  • unexceptional


    غیر استثنایی


  • خیلی خوب

  • copacetic


    همنشین

  • decent


    نجیب

  • delightful


    لذت بخش

  • passable


    قابل عبور

  • pleasing


    خوش

  • satisfactory


    رضایتبخش

  • unobjectionable


    غیر قابل اعتراض


  • نمایشگاه

  • fairish


    منصفانه


  • میانه

  • goodish


    بد نیست

  • middling


    قابل احترام


  • نه خوب نه بد

  • OK


    متورم شدن

  • respectable


    سرد

  • so-so


    به ترتیب

  • swell


    تا خراش



  • up to scratch


antonyms - متضاد
  • dissatisfactory


    نارضایتی

  • dissatisfying


    ناراضی کننده

  • unsatisfactory


    نامطلوب

  • bad


    بد

  • inadequate


    ناکافی

  • lacking


    فاقد

  • lame


    لنگ

  • mediocre


    متوسط

  • off


    خاموش

  • subpar


    فرعی

  • substandard


    غیر استاندارد

  • crummy


    خامه ای

  • deficient


    دارای کمبود

  • deplorable


    اسفناک

  • disappointing


    ناامید کننده

  • displeasing


    ناخوشایند

  • insufferable


    تحمل ناپذیر

  • lousy


    کثیف


  • توهین آمیز

  • pathetic


    تأسفبار - رقت انگیز


  • فقیر

  • regrettable


    تاسف آور


  • وحشتناک

  • inferior


    پست تر

  • intolerable


    غير قابل تحمل

  • undesirable


    نالایق

  • unworthy


    ضعیف


  • نفرت انگیز

  • abominable


    افتضاح

  • abysmal


    مخوف

  • appalling


لغت پیشنهادی

anguished

لغت پیشنهادی

ambience

لغت پیشنهادی

celtic