backwards
backwards - به عقب
adverb - قید
UK :
US :
در جهتی که پشت سر شماست
به سمت آغاز یا گذشته
با قسمت پشت در جلو
به سمت وضعیت بدتر
towards the direction that is opposite to the one in which you are facing or opposite to the usual direction
به سمتی که مخالف جهتی است که در آن قرار دارید یا خلاف جهت معمول
بازگشت به روش های قدیمی تر و کمتر موثر
ابتدا در یک جهت و سپس در جهت مخالف
آیا می توانید حروف الفبا را برعکس بگویید؟
انتهای چوبی نوگای را در صورتش گرفت و او به سمت عقب زمین خورد.
او قرار بود در این مأموریت رهبری کند، اما چگونه یک مرد می تواند به عقب برگردد؟
وقتی اینجا آمدم احساس کردم دارم عقب می روم.
او به آرامی کودک را به عقب و جلو تکان داد.
هری به سمت عقب قدم گذاشت و پای زن پشت سرش را زیر پا گذاشت.
سارا به عقب در برف افتاد.
بنابراین من او را به سمت عقب هل می دهم به کوه زباله های متعفن، و او در آن فرو می رود.
Madame Arcati was springing on to tables, falling backwards off stools and dancing eccentric tangos.
مادام آرکاتی روی میزها می دوید، از روی چهارپایه به عقب می افتاد و تانگوهای عجیب و غریب می رقصید.
In practice the operator jumps forwards and backwards within the pattern indicated on the chart rechecking some decisions and anticipating others.
در عمل، اپراتور در الگوی نشان داده شده در نمودار به جلو و عقب می پرد و برخی تصمیمات را دوباره بررسی می کند و برخی دیگر را پیش بینی می کند.
تعادلم را از دست دادم و به عقب افتادم.
قدمی به عقب برداشت.
I stumbled backwards and fell.
به عقب تلو تلو خوردم و افتادم.
«آمبولانس» به عقب نوشته شده است تا بتوانید آن را در آینه بخوانید.
در فیلم آنها سفری به عقب در زمان دارند.
‘Evil’ spelled backwards is ‘live’.
املای «شر» به عقب «زنده» است.
احساس می کردم زمان متوقف شده و ساعت ها به عقب رفته اند.
احساس می کردم که زندگی با پدر و مادرم یک قدم به عقب است.
روی صندلیش به عقب و جلو تکان می خورد.
فیلم در طول زمان به عقب و جلو میرود.
به عقب خم شده ام تا به او کمک کنم.
او باید تا به حال بازی را به عقب بلد باشد.
عقب رفتم سمت در.
او یک قدم به عقب رفت تا اجازه دهد او عبور کند.
او شروع به شمارش معکوس کرد: ده، نه، هشت...
شکست مذاکرات به عنوان یک گام به عقب تلقی خواهد شد.
Paul paced anxiously backwards and forwards.
پل با نگرانی به عقب و جلو قدم می زد.
backward
به عقب
بازگشت
rearward
عقب
aback
متعجب
پشت
hindwards
به سمت عقب
rearwards
آبافت
abaft
پشت سر شما
astern
به سوی عقب
به سمت پشت
پشت یکی
واپسگرا
دور
خاموش
در باره
دور و بر
بالای شانه
retrograde
به صورت معکوس
in reverse