fire

base info - اطلاعات اولیه

fire - آتش

noun - اسم

/ˈfaɪər/

UK :

/ˈfaɪə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [fire] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Most animals are afraid of fire.


    بیشتر حیوانات از آتش می ترسند.

  • When did people start to cook with fire?


    مردم از چه زمانی شروع به پختن با آتش کردند؟

  • Several youths had set fire to the police car (= had made it start burning).


    چند جوان ماشین پلیس را آتش زده بودند (= باعث سوختن آن شده بودند).

  • The car was on fire.


    ماشین آتش گرفته بود.

  • A candle had set the curtains on fire.


    شمعی پرده ها را آتش زده بود.

  • These thatched roofs frequently catch fire (= start to burn).


    این سقف های کاهگلی اغلب آتش می گیرند (= شروع به سوختن می کنند).

  • Forest fires raged all over Australia.


    آتش سوزی جنگل ها در سراسر استرالیا بیداد کرد.

  • Five people died in a house fire.


    پنج نفر در آتش سوزی خانه جان خود را از دست دادند.

  • Fires were breaking out everywhere.


    همه جا آتش گرفته بود.

  • A fire had started in the kitchen.


    آتش در آشپزخانه شروع شده بود.

  • He was accused of deliberately starting a fire.


    او متهم به ایجاد آتش سوزی عمدی بود.

  • Fire can spread very quickly.


    آتش می تواند خیلی سریع گسترش یابد.

  • The fire burned for three days before it was finally contained.


    آتش به مدت سه روز ادامه داشت تا اینکه سرانجام مهار شد.

  • The warehouse was destroyed by fire.


    انبار بر اثر آتش سوزی تخریب شد.

  • It took two hours to put out the fire (= stop it burning).


    دو ساعت طول کشید تا آتش را خاموش کرد (= آتش را متوقف کرد).

  • Fire crews arrived and began to fight the flames.


    تیم های آتش نشانی وارد شدند و شروع به مبارزه با شعله های آتش کردند.

  • We have to comply with fire safety regulations.


    ما باید قوانین ایمنی آتش نشانی را رعایت کنیم.

  • They cook on an open fire.


    روی آتش باز می پزند.

  • a log/coal/wood fire


    آتش چوب/زغال سنگ/چوب

  • Sam had lit a fire to welcome us home.


    سام برای استقبال از ما در خانه آتش روشن کرده بود.

  • to make/build a fire


    آتش زدن/برافروختن آتش

  • Come and get warm by the fire.


    بیا کنار آتش گرم شو

  • We sat in front of a roaring fire.


    روبروی آتشی خروشان نشستیم.

  • a gas/an electric fire


    گاز/آتش برقی

  • Shall I put the fire on?


    آتش را روشن کنم؟

  • The gunmen opened fire on (= started shooting at) the police.


    افراد مسلح به سوی پلیس تیراندازی کردند (= شروع به تیراندازی کردند).

  • Their vehicle came under fire (= was being shot at).


    وسیله نقلیه آنها زیر آتش گرفت (= تیرباران شد).

  • The men were under heavy fire (= being shot at many times).


    مردان زیر آتش شدید (= تیرباران شده بودند).

  • He was hit by enemy fire.


    او مورد اصابت آتش دشمن قرار گرفت.

  • a burst of machine-gun fire


    انفجار مسلسل

  • artillery/rocket/mortar fire


    آتش توپخانه / موشک / خمپاره

synonyms - مترادف
  • blaze


    آتش

  • inferno


    دوزخ

  • conflagration


    آتش سوزی

  • flames


    شعله های آتش

  • combustion


    احتراق

  • burning


    سوزش

  • scorching


    سوزاننده

  • searing


    سوزاندن

  • firestorm


    طوفان آتش

  • ignition


    آتش گرفتن

  • tinder


    تندر

  • bonfire


    زغال کردن

  • charring


    شعله ور شدن

  • flare


    اجاق

  • hearth


    هولوکاست

  • holocaust


    اکسیداسیون

  • oxidation


    جرقه ها

  • sparks


    زغال سنگ

  • coals


    اخگر

  • embers


    آتش کمپ

  • pyre


    فلوژیستون

  • campfire


    نقطه داغ

  • phlogiston


    اکسیداسیون سریع


  • شعله و دود

  • rapid oxidation


    دریای شعله های آتش


  • شعله

  • sea of flames


    آتش بزرگ

  • wildfire


    کوره



  • furnace


antonyms - متضاد
  • defencesUK


    دفاع بریتانیا

  • defensesUS


    دفاع ایالات متحده

  • defenceUK


    دفاع آمریکا

  • defenseUS


    باروها

  • ramparts


    استحکامات

  • fortifications


    خطوط

  • lines


    سنگرها

  • barricades


    کارهای خاکی

  • earthworks


    نبردها

  • battlements


    استقرارها

  • emplacements


لغت پیشنهادی

switching

لغت پیشنهادی

clustering

لغت پیشنهادی

autodialler