fire
fire - آتش
noun - اسم
UK :
US :
شعله های غیر قابل کنترل، نور و گرما که اشیا را از بین می برد و آسیب می رساند
سوزاندن مواد مورد استفاده برای گرم کردن اتاق، پختن غذا و غیره، یا خلاص شدن از شر چیزهایی که نمی خواهید
دستگاهی که با استفاده از گاز یا برق به عنوان نیرو، گرما را برای گرم کردن یک اتاق تولید می کند
شلیک گلوله از یک تفنگ، به خصوص بسیاری از اسلحه ها به طور همزمان
یک احساس بسیار قوی که باعث می شود بخواهید به هیچ چیز دیگری فکر کنید
شعله هایی که به صورت کنترل نشده می سوزند و اشیا را از بین می برند یا آسیب می رسانند
قسمت های روشن آتشی که می بینید در هوا می سوزد
یک آتش سوزی بزرگ و خطرناک - به ویژه در گزارش های خبری استفاده می شود
یک آتش سوزی بسیار بزرگ و خطرناک که خارج از کنترل است - به ویژه در گزارش های خبری استفاده می شود
یک آتش سوزی بسیار بزرگ که بسیاری از ساختمان ها، درختان و غیره را از بین می برد
برای شلیک گلوله یا بمب
مجبور کردن کسی به ترک شغلش
وادار کردن کسی به چیزی احساس علاقه و هیجان داشته باشد
برای پخت آجر، گلدان سفالی و غیره در کوره
اگر موتور وسیله نقلیه آتش بگیرد، بنزین روشن می شود تا موتور کار کند
وادار کردن کسی کار خود را ترک کند، به خصوص به این دلیل که کار اشتباهی انجام داده است
to make someone leave their job especially because they are not good at it or because they have done something wrong
وادار کردن کسی کار خود را ترک کند، به خصوص به این دلیل که در آن مهارت کافی ندارد یا به این دلیل که کار اشتباهی انجام داده است
to make a lot of workers, especially workers in a large factory or organization leave their jobs, because there is not enough work for them to do or not enough money to pay their wages
وادار کردن بسیاری از کارگران، به ویژه کارگران یک کارخانه یا سازمان بزرگ، شغل خود را ترک کنند، زیرا کار کافی برای انجام دادن آنها وجود ندارد یا پول کافی برای پرداخت دستمزد آنها وجود ندارد.
وادار کردن کسی شغلش را ترک کند زیرا دیگر مورد نیاز نیست
to make someone leave their job Used by employers to avoid saying directly that they are getting rid of people
برای وادار کردن کسی کار خود را ترک کند، توسط کارفرمایان برای اجتناب از گفتن مستقیم اینکه آنها از شر افراد خلاص می شوند استفاده می شود
وادار کردن کسی شغل خود را در ارتش، نیروی هوایی و غیره ترک کند
کاری کنند که شخصی شغل خود را ترک کند به گونه ای که به نظر برسد گویی ترک را انتخاب کرده است
to make someone leave their job because they have done something wrong – used especially to avoid saying this directly and also when the job is a powerful one
وادار کردن کسی به دلیل انجام کار اشتباهی شغل خود را ترک کند - مخصوصاً برای اجتناب از گفتن مستقیم این موضوع و همچنین زمانی که کار قدرتمند است استفاده می شود.
برای اخراج کسی از شغلش
(material that is in) the state of burning that produces flames that send out heat and light and might produce smoke
(ماده ای که در) حالت سوختن است که شعله هایی تولید می کند که گرما و نور می فرستد و ممکن است دود ایجاد کند.
یک آتش کوچک کنترل شده که برای گرم کردن یا پخت و پز استفاده می شود
اگر چیزی در آتش است، در حالی که نباید می سوزد، می سوزد
بخاری گازی یا برقی که برای گرم کردن اتاق استفاده می شود
تیراندازی با اسلحه یا سلاح های دیگر
احساس قوی
باعث شود یک سلاح گلوله، تیر یا موشک شلیک کند
بیشتر حیوانات از آتش می ترسند.
مردم از چه زمانی شروع به پختن با آتش کردند؟
چند جوان ماشین پلیس را آتش زده بودند (= باعث سوختن آن شده بودند).
ماشین آتش گرفته بود.
شمعی پرده ها را آتش زده بود.
این سقف های کاهگلی اغلب آتش می گیرند (= شروع به سوختن می کنند).
آتش سوزی جنگل ها در سراسر استرالیا بیداد کرد.
پنج نفر در آتش سوزی خانه جان خود را از دست دادند.
Fires were breaking out everywhere.
همه جا آتش گرفته بود.
آتش در آشپزخانه شروع شده بود.
او متهم به ایجاد آتش سوزی عمدی بود.
آتش می تواند خیلی سریع گسترش یابد.
آتش به مدت سه روز ادامه داشت تا اینکه سرانجام مهار شد.
انبار بر اثر آتش سوزی تخریب شد.
دو ساعت طول کشید تا آتش را خاموش کرد (= آتش را متوقف کرد).
تیم های آتش نشانی وارد شدند و شروع به مبارزه با شعله های آتش کردند.
ما باید قوانین ایمنی آتش نشانی را رعایت کنیم.
روی آتش باز می پزند.
آتش چوب/زغال سنگ/چوب
سام برای استقبال از ما در خانه آتش روشن کرده بود.
آتش زدن/برافروختن آتش
بیا کنار آتش گرم شو
روبروی آتشی خروشان نشستیم.
گاز/آتش برقی
آتش را روشن کنم؟
افراد مسلح به سوی پلیس تیراندازی کردند (= شروع به تیراندازی کردند).
وسیله نقلیه آنها زیر آتش گرفت (= تیرباران شد).
مردان زیر آتش شدید (= تیرباران شده بودند).
او مورد اصابت آتش دشمن قرار گرفت.
انفجار مسلسل
artillery/rocket/mortar fire
آتش توپخانه / موشک / خمپاره
blaze
آتش
inferno
دوزخ
conflagration
آتش سوزی
flames
شعله های آتش
combustion
احتراق
burning
سوزش
scorching
سوزاننده
searing
سوزاندن
firestorm
طوفان آتش
ignition
آتش گرفتن
tinder
تندر
bonfire
زغال کردن
charring
شعله ور شدن
flare
اجاق
hearth
هولوکاست
holocaust
اکسیداسیون
oxidation
جرقه ها
sparks
زغال سنگ
coals
اخگر
embers
آتش کمپ
pyre
فلوژیستون
campfire
نقطه داغ
phlogiston
اکسیداسیون سریع
شعله و دود
rapid oxidation
دریای شعله های آتش
شعله
آتش بزرگ
wildfire
کوره
furnace
defencesUK
دفاع بریتانیا
defensesUS
دفاع ایالات متحده
defenceUK
دفاع آمریکا
defenseUS
باروها
ramparts
استحکامات
fortifications
خطوط
lines
سنگرها
barricades
کارهای خاکی
earthworks
نبردها
battlements
استقرارها
emplacements